> در رابطه با:
> [سواد آینده] [انسان گلوبال] [4450]
> ------------------------------------------
> [سعید محمدی] [2011-04-10 19:34:14]
> حضورمحترم جناب آقای وحیدی مطلق، ضمن عرض گرمترین و صمیمانه ترین درودها، بعرض
> میرسانم که من همواره مقالات شما را با اشتیاق مطالعه ودنبال میکنم. متأسفانه
> هنوز بطور مسلم برایم مشخص نشده که شما به "ساختن آینده" معتقدید یا به "پیش
> بینی آینده و آمادگی برای آن"؟؟!! من در مقاله که از پروفسور راسل ایکاف تحت
> عنوان "آیاآینده را باید ساخت یا باید آنراپیش بینی و برای آن آماده شد" که
> اخیرا" در همین سایت آینده نگر منتشر شده است، همین سؤال را از عزیزان آینده
> نگر و آینده پژوه پرسیده ام. متأسفانه تا بحال پاسخ مشخصی دریافت نکرده ام.
> خواهشمند است نظر خود را دراین زمینه مشخص وتوضیح دهید. باتشکرازتلاشهای خستگی
> ناپذیر شما سعیدمحمدی [sammoh@shaw.ca]
>---------------------------------------------------------------------------------
علم و هنر کدام یک؟ ساخت آینده یا آمادگی برای آینده
جناب آقای سعید محمدی
با سلام و و احترام
از حسن توجه شما سپاسگزارم
در پاسخ به شما باید گفت که در بحث ساخت آینده یا آمادگی برای آینده دو
مکتب مجزا در حوزه آینده پژوهی وجود دارد. یکی مکتب اروپایی و استرالیایی
و دیگری مکتب آمریکایی
در مکتب اروپایی در تعریف حوزه آینده پژوهی نسبت به تفهیم و تقویت مفهوم
آینده های چندگانه تاکید زیادی می شود و ذهن پژوهشگر از ابتدا به سمت
نگاه انتقادی به وضع کنونی وضع سابق و وضع محتمل آینده معطوف می شود.
دقیقا به همین خاطر است که از کاربرد واژه "آینده" پرهیز شده و بر "آینده
ها" تمرکز می شود.
بحث درباره آینده ها به خودی خود بر این دلالت دارد که شما فضای انتخاب و
اعمال اراده انسانی برای ساخت آینده را دارید
در مکتب آمریکایی که بیشتر در پی آشکار سازی روند ها و به یک معنی ارائه
تصویر بزرگ تر از تحولات و تغییرات است بیش و پیش از هر چیز دیگری بر
شناخت و باز شناسی آینده محتمل که ناشی از کلان روندهای جاری است تمرکز
می شود. به همین منظور نگرش های علمی - تجربی و یافتن روش های آماری
مناسب برای تشخیص و درک محتمل ترین آینده ارزش فراوانی داشته زیرا بدون
اطمینان از اعتبار و روائی این مدل ها نمی توان از نتایج آنها به عنوان
مبنایی برای آمادگی بیشتر در جهت مواجهه برای چنین آینده ای بهره برد.
بی تردید آنچه گفته شد نسبی بوده و مطلق نیست. یعنی ممکن است یک آینده
پژوه آمریکایی یا اروپایی وجود داشته باشد که از لحاظ گرایش ذهنی به مکتب
مقابل وفادارتر باشد. به هر حال هر یک از این مکاتب مزایا و معایب خاص
خود را دارد و علاوه بر این نباید فراموش کرد که در یک پروژه آینده پژوهی
نه محقق و نه کسی که قرار است که بر مبنای تحقیق درباره آینده ها دست به
اقدامی بزند نمی توانند مستقل از متغیرهای زمینه ای و اهدافی که دارند و
با آزادی کامل یا مطلق عمل کنند.
به عنوان مثال اگر هدف شما صرفا یادگیری باشد باید به سمت آینده پژوهی
اکتشافی یعنی برآورد محتمل ترین وضعیت آینده حرکت کنید اما اگر هدف شما
برنامه ریزی باشد آنگاه حرکت به سمت آینده پژوهی اکتشافی و سپس هنجاری
معقول تر خواهد بود چرا که اولا بدون داشتن درک ابتدایی از آنچه که ممکن
است اتفاق بیافتد نمی توان از آنچه که باید اتفاق بیافتد سخن گفت و دوما
پیش فرض برنامه ریزی و سپس عمل این است که شما برای عمل و اقدام خود نقش
تاثیر گذاری قائل هستید و گرنه در عوض برنامه ریزی خود را آماده حوادث و
وقایع می کنید و خود را با این جمله متقاعد می کنید که الخیر فی ما وقع.
در اکثر موارد شما با توجه به موقعیتی که دارید ناچار به یادگیری یا
برنامه ریزی خواهید بود . مثلا رئیس جمهور آمریکا و قدرت های جهانی بیشتر
از یک شهروند عادی می توانند و باید برنامه ریزی کنند در حالی یک شهروند
مصرف کننده یا رای دهنده در یک کشور رو به توسعه بیشتر یک یادگیرنده
خواهد بود تا برنامه ریز، دست کم در حوزه محیط زندگی شخصی و شغلی خود
متغیر های زمینه ای دیگر نیز باید مد نظر قرار گیرند مثلا اینکه افق
برنامه ریزی چقدر درازمدت است. مثلا آینده پژوهی هنجاری برای شش ماه
آینده تقریبا غیر ممکن است زیرا فرصت و زمان کافی برای تاثیر گذاری بر
شرایط آینده در این بازه زمانی کوتاه چه در آینده شخصی و چه آینده
اجتماعی وجود ندارد. به تعبیر دیگر بخش عمده آینده شش ماهه پیشاپیش ساخته
شده است. در حالی که در افق درازمدت مثلا 50 سال بعد نه تنها رویکرد
اکتشافی بی معناست زیرا ظرف این مدت طولانی بسیاری از روندها قطعا شکسته
شده و مسیر حوادث منحرف می شود بلکه این مدت طولانی زمان کافی برای هر
گونه تاثیر گذاری و ساخت آینده مطلوب از بین آینده های مختلف را فراهم می
کند.
خلاصه اینکه در یک آینده پژوهی حرفه ای شما باید بین شرایط عدم قطعیت
عمیق از یک سو و شناسائی و تحقق ارزش های خود موازنه برقرار کنید. علم و
هنر برقراری چنین موازنه ای علاوه بر بهره گیری از مکاتب متمایز آینده
پژوهی یعنی اکتشافی و هنجاری مستلزم در نظر گرفتن محدودیت های زمینه ای و
متغیرهای مرتبط با اهداف است.
توصیه می شود که برای مطالعه بیشتر به کتاب "سناریونگاری یا برنامه ریزی
بر پایه سناریوها" مراجعه کنید تا این بحث را با دقت و جزئیات بیشتر
ادامه دهید.
ارادتمند
وحید وحیدی مطلق