تا آنجايي که من سراغ دارم خاستگاه اکثر مشاوران يا تحليل گران برجسته اي که خود را متعلق به حرفه آينده پژوهي مي دانند بيشتر مراکز سياست گذاري، مراکز نظامي - دفاعي يا اطلاعاتي، و تا حدي دانشگاهي بوده است. به بيان ديگر اکثر چنين اشخاصي يا به نوعي در خدمت قدرت بوده اند يا به عنوان روشنفکران مسوول و آزاد انديش توجه خود را به سرنوشت تمدن انساني و آينده کره زمين و مباحثي مانند توسعه پايدار و افزايش نرخ معکوس سازي آسيب به محيط زيست در ازاي واحد خروجي اقتصادي معطوف کرده اند. طبيعتا در پرتو وجود اهدافي مانند حفظ امنيت و ثبات يک نظام قدرت يا حفظ بستر رشد و توسعه ملي، منطقه اي، و جهاني در بين همه آثاري که توليد مي شود مطالبي که مشخصا به درد افرادي بخورد که فقط مي خواهند آينده را با هدف کسب درآمد بيشتر بشناسند نسبتا کمتر است. در واقع مخاطبان داراي گرايش يا هدف صرفا انتفاعي بيشتر خود بايد تلاش کنند که از بين چنين آثاري به استنباط هاي مفيد براي کسب درآمد احتمالي در آينده برسند. وقتي که صحبت از درآمد مي شود به طور خودکار دغدغه کساني هم که در سنين جواني هستند و مي خواهند رشته تحصيلي يا مسير شغلي خود را پيدا کنند مطرح خواهد شد. بويژه اينکه افق هاي رايج و استاندارد ۲۰ ساله، ۳۰ ساله يا بيشتر که در آثار حرفه اي آينده پژوهان مشهود است انطباق خوبي با برنامه ريزي مسير تحصيلي يا شغلي يک فرد نوعي مي تواند داشته باشد.
علي رغم کمبود يا غير صريح بودن اشارات به منافع ملموس درآمدي تحولات آينده شايد بتوان به کمک برخي خطوط راهنما استخراج چنين استنباط هاي مفيدي از بين آثار آينده پژوهان را آسان تر کرد. بي ترديد رکن اساسي اين خطوط راهنما عبارت است از شناخت نيازهاي محدود و خواسته هاي نامحدود انسان و به تعبيري بهتر مشتري آينده. اگرچه يک حدس درست و غير بديهي درباره نيازهای آينده مردم، کسب درآمد را تضمين مي کند اما بعيد نيست که بعضي از حدس ها درباره خواسته ها آنچنان تضميني نداشته باشد. به هر حال شناخت پيشاپيش مجموعه نيازها و خواسته ها که سبک زندگي مردم آينده را تشکيل مي دهد مي تواند اهداف انتفاعي بسياري از علاقه مندان را محقق کند. مثلا اگر کساني بودند که سال ها پيش مي توانستند درباره نياز يا خواسته زيباتر شدن بيني يا داشتن مدرک دانشگاهي درست حدس بزنند الان قادر بودند که از منافع سرشاري که نصيب جراحان پلاستيک يا مدرسان آمادگي کنکور مي شود بهره مند شوند. بنابراين اگر بتوانيد حدس درستي درباره نيازها و خواسته هاي مادي و معنوي انسان آينده بزنيد مي توانيد بر اساس همين شناخت به اصطلاح يک يا چند دکان بزنيد. البته در مورد شناخت نياز ها و خواسته ها و در مجموع سبک زندگي افراد اصولا دو رويکرد وجود دارد يکي منفعلانه و ديگري فعالانه. منفعلانه به اين معني که تقريبا دخالتي در شکل بخشيدن به نيازها و خواسته ها نکنيد و فعالانه به اين معني که حتي علي رغم نبود يک نياز آن را ايجاد کنيد. درست مثل کساني که مي توانند به اسکيموها يخ و برف بفروشند.
برخي از سرنخ هاي منجر به شناخت نيازها و خواسته هاي آينده را مي توان به کمک روندهاي علم و فنآوري و همچنين روندهاي جمعيتي يا مهاجرتي درست حدس زد. مثلا اگر مي بينيد که در جايي جمعيت در حال سالخورده شدن است طبيعتا يکي از نيازهاي مهم آينده مراقبت از سالمندان است. يا اگر مي بينيد که عده زيادي در آينده نياز به مهاجرت درون مرزي يا برون مرزي دارند همه دکان هايي که حول و حوش يک شخص يا خانواده در حال مهاجرت يا مهاجرت کرده تعريف مي شوند بالقوه پولساز هستند. هنگام حدس زدن درباره نيازهاي آينده مي توانيد با نيازهاي مشهود کنوني شروع کرده و آنها را تعميم يا کمي گسترش دهيد. مثلا:
امروزه براي عده بيشماري داشتن حداقل يک ايميل يک نياز است. آيا حدس مي زنيد که در آينده داشتن حداقل يک سايت نيز يک نياز باشد؟
يا
امروزه براي عده بيشماري از مدير عامل ها و مدير کل ها داشتن حداقل يک منشي يا رئيس دفتر يک نياز است. آيا حدس مي زنيد در آينده، به جز راننده شخصي، داشتن حداقل يک نفر دستيار همراه نيز يک نياز عمده باشد؟
يا
امروزه براي عده بيشماري مرز بين محيط کار و زندگي به خاطر وجود فنآوري پيشرفته اطلاعات و ارتباطات کمرنگ شده است. آيا حدس مي زنيد که در آينده مرز بين محيط کار و زندگي کاملا از بین رفته و منزل اکثر اشخاص دفتر کارشان هم باشد؟
شايد هم بخواهيد برخي از نيازهاي ظريف تر را بررسي کنيد. مثلا:
امروزه عده بيشماري از پيچيدگي گريزان هستند و ترجيح مي دهند که به امور يا اطلاعات ساده تر شده و قابل فهم تر دسترسي داشته باشند. آيا حدس مي زنيد در آينده نيز وجود متخصصيني که درباره موضوعات علمی، سياسي، فرهنگي، اقتصادي يا اجتماعي خيلي ساده و قابل فهم و نه لزوما در سطح آکادميک حرف مي زنند يک نياز عمده باشد؟
در کنار مطالعه و بررسي روندها و تاثير آنها بر ظهور يا تقويت برخي نيازها يا خواسته ها مي توان مستقيما سراغ کليد واژه هاي به کار رفته در آثار آينده پژوهان نيز رفت. کليد واژه هايي که مشخصا درباره نياز، خواسته، تقاضا، سبک يا الگوي زندگي، مد، و غيره صحبت مي کنند. به بيان ديگر در هر متني که مي خوانيد در هر جايي که نويسنده يا تحليل گر از کلمات مرتبط با نيازها و خواسته ها و سبک زندگي مردم حرف می زند به شناسايي و بررسي بيشتر چنين کلمات يا جملاتي بيشتر حساس شويد.
به هر حال همانطور که تاکيد شد مهم اين است که حدس هاي درست و غير بديهي بزنيد. اگر مثلا حدس بزنيد مردم آينده به غذا خوردن يا مسکن نياز خواهند داشت چون اين حدس خيلي بديهي است قاعدتا به فکر بقيه هم خواهد رسيد و منجر به پيش دستي شما براي کسب درآمد بيشتر نخواهد شد. البته شايد بتوانيد در همين چارچوب حدس هاي غير بديهي و نوآورانه داشته باشيد. مثلا:
حدس مي زنيد علاوه بر سرويس بهداشتي و حمام، آشپزخانه، پذيرائي، و اتاق خواب چه بخش ديگري به منازل آينده اضافه خواهد شد که به يکي از نيازهاي جديد و نوظهور انسان مرتبط باشد؟
يا
آيا حدس مي زنيد در سبک زندگي مردم آينده اين يک نياز واقعي باشد که درصد پروتئين، چربي، قند، ويتامين، يا نشاسته موجود در مواد غذايي را دقيق و کامل بدانند؟
علاوه بر شناخت نيازهاي نوظهور در زندگي مردم آينده شناخت نيازهاي در حال افول نيز قطعا به انتخاب هوشمندانه و آينده نگرانه کمک می کند. يعني کنار گذاشتن يک مسير شغلي يا بستن دکاني که ديگر در آينده هيچ يک از نيازها يا خواسته هاي مردم را تامين نخواهد کرد. درست مثل کساني که بخواهند در دنياي حافظه هاي رايانه اي با گنجايش گيگابايتي، کوچک و ارزان قيمت سراغ توليد ديسکت بروند. در چنین مواردی برخلاف نوآوری و خلاقیت که هنگام شناخت نيازهاي نوظهور ضرورت دارد بیش از هر چیز دیگری شک و تردید درباره پابرجایی فرض های مرتبط با نیازهای کنونی ضرورت دارد. یعنی کافي است که فهرستي بلند بالا از همه نيازها و خواسته هاي امروزی يک انسان نوعي با يک سبک زندگي متعارف را تهيه کرده و در مورد تک تک آنها از خود بپرسيد آيا در ۱۰ يا ۲۰ سال آینده نيز چنين چيزي کماکان يک نياز عمده زندگي مردم خواهد بود؟ اگر کاملا و واقعا مطمئن نيستيد، بهتر است خود و مسير شغلي تان را حتي الامکان با نيازهاي در حال افول واگرا نگه داريد.
نهایتا باید اشاره کرد که هیچ لزومی ندارد که فاکتور جمعیت زیاد را حتما در تشخیص نیازهای آینده دخیل کنید. در واقع شاید بتوانید عده ای بسیار محدود با نیازهای نامتعارف پیدا کنید که حاضر باشند آنقدر پول بپردازند که برای شما به اندازه یک نیاز عمومی و انبوه صرفه اقتصادی داشته باشد.