جناب آقای دکتر محمدرضا عارف – نماینده محترم مجلس شورای اسلامی
با تقدیم درود و با احترام
نامهی عذرخواهی جنابعالی از مردم ایران را خواندم. بهرغم اینکه برخی از سیاستپیشگان خطاکار ایرانی با نسبتدادن الفاظی رکیک به مردم نجیب کشورمان از گذشته پر از اشتباه خود دفاع میکنند، اقدام فروتنانهی شما را شایستهی ستایش میدانم. اما باعنایت بهاینکه معمولا بین گفتار سیاستپیشگان ایرانی و کردارشان شکافی عمیق وجود دارد، از اینروی، این اقدام حضرتعالی را از حد یک «ژست سیاسی» فراتر نمیدانم!
جنابعالی دانشآموختهی دانشگاه استنفورد و استاد تمام دانشگاه صنعتی شریف هستید و ریاست چندساله بر دانشگاه تهران نیز بر رزومه شما سنگینی میکند. بنابراین از حضرتعالی بعنوان یک چهره آکادمیک انتظار میرود، یادداشتتان برآمده از یک پژوهشِ دستکم پنجساله با موضوع «ارزیابی عملکرد چهل سالهی حاکمان نظام جمهوری اسلامی» باشد. اما مفاهیم غالبا کیفی و متون اغلب فازی و سرشار از ابهام نامهتان مبین این حقیقت استکه؛ «گویا یادداشتتان برآمده از تراوشات ذهنیِ فیالبداهه و خلقالساعهای است که بطور ناگهانی به مغزتان خطور کرده است»!
در واقع اینجانب بعنوان یکی از همان مردمی که ظاهرا جنابعالی بخاطر ضعف عملکردتان از آنها پوزش خواستهاید، انتظار داشتم بگویید:
"ای حاکمان ایران! ای روحانیون! ای مداحان! ای نظامیان! و ای همهی سالخوردگانی که چهل سال بر اریکهی قدرت در سرزمینی که روزی «کوروش بزرگ» بر آن حکم میرانده، تکیه زدهاید و هم اکنون با میانگین سنی کمابیش ۷۱ سال، حاضر نیستید سکان مدیریت و رهبری کشور را به نخبگان جوان بسپارید!
ای کسانی که ریشها را با تیغ و تیغها را از ریش میزنید! اینجانب با استناد به یافتههای برجستهترین دانشمندان و پژهشگران دنیا و بر اساس گزارشهای موسساتی چون فورچون دریافتهام: «مناسبترین سن برای مدیریت کلان یک کشور، سن بین سیوپنج تا پنجاه سال است»! پس بیایید با ایجاد یک «ائتلاف راهنما» در روز ۲۲بهمن ۱۳۹۶، با تاکید بر «ایجاد تغییر در قانون انتخابات کشور» که هم مقدمه و هم مقدم بر «ایجاد تغییر در قانون اساسی کشورمان» است، دست به تغییرات بنیادی در نظام جمهوری اسلامی بزنیم تا راه را برای ورود «نخبگان توسعهگرا و نامتعارفِ» ایرانزمین جهت در اختیارگیری سکان رهبری و مدیریت کشور هموار سازیم"!
البته ممکن است در این مسیر پرچالش، دست رد بر سینهتان زده شود! دراینصورت جنابعالی میتوانید موضوع را با مردم درمیان بگذارید تا کلیه شبهات مبنی بر اینکه «عارف مرد عمل نیست» مرتفع شود!
و نیز، از حضرتعالی انتظار میرفت در نامهتان، حاکمان غالبا سالخورده ایران را مورد خطاب قرارمیدادید و به آنها میفرمودید: "ای حاکمان همهجوره آزمودهشده، فرض کنید ازفردا بجای رئیسجمهور یا رئیس مجلس شورا یا رئیس مجلس خبرگان یا فلان آقا، یک قصاب یا یک بقال یا یک بنا یا یک نجار بر مسند قدرت بنشیند! چه اتفاق ناگواری از این بابت قرار است در کشور رخ دهد که تاکنون و طی این چهل سال رخ نداده است؟"!
از جنابعالی انتظار میرفت گزارههای زیر را از تریبون مجلس و در صحن علنی آن، چنین فریاد میزدید:
"ای کسانیکه ایران بخاطر عملکرد نداشتهی ما درگیر فساد سیستماتیک و سازمانیافته شده و هیچگونه ارادهای نیز برای حل ریشهای آن معضل وجود ندارد! اینجانب به اتفاق گروهی از برجستهترین صاحب نظران توسعه و متخصصان ایرانی و با استفاده از یکی از مدلهای تعالیبخش، «عملکرد حاکمان» و «کارکرد نظام جمهوری اسلامی ایران» را اندازهگیری کردهام که متاسفانه و در کمال شرمندگی، هم مقدار عددی عملکرد ما و هم مقدار عددی کارکرد نظام، بسیار ناچیز و در حد «میکرون» پایش شدهاست"!
در واقع، اینجانب بعنوان فردی از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران که در نامهتان آنها را مورد خطاب قرار دادهاید انتظار داشتم، آنچنان با دقت و با عدد و رقم و با استناد به اسناد علمی منتشر شده در اجتماعات علمی و معتبر بینالمللی با مردم ایران سخن میگفتید و حاکمان و دولتمردان ناکارآمد ایران را به چالش میکشیدید که پایهگذار «عقل محاسب» در ایران میشدید! و شدت تاثیرگذاری این اقدام دگرگونسازتان بگونهای میبود که «عقل محاسب» را جایگزین «عقل کاسب» میکرد. و نیز «انقلاب اندازهگیری(در عملکرد)»، در عرصهی کشورداری ایران را جایگزین تفکر از رده خارج شدهی «انقلابیگری»، بعنوان میراث منسوخ قرن بیستم(و پیش از آن) میکردید.
کمترین ملت ایران و مشاور پیشین شما در انتخابات ریاستجمهوری۱۳۹۲ - کوروشبرارپور
پژوهشگر آزاد(و بیطرف) و کنشگر جامعهمدنی ایران
زندهباد توسعه - پایندهباد ایران و بیشینه باد غرورملی ایرانیان