اقتصاد ایران در گرادب رفت و آمد نام ها و نامه ها
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[29 Sep 2008]
[ فرنود حسني]
چند روزی است که رییس کل جدید بانک مرکزی بر مسند قدرت تکیه زده است و بناست که یخ سیاست های انقباضی بانک ها را برای افزایش توجیه کارایی طرح های زودبازه آب کند نکته جالب توجه این است که ایشان سومین رییس کلی هستند که دولت نهم در طول عمر 3 ساله خود تجربه می کند. چالش های فراوانی که شیبانی و مظاهری در مواجه با سیاست های دستوری با آنها رو به رو شدند در نهایت آنها را برای ماندن مجالی نداد و خواسته و ناخواسته استعفا دادند و رفتند همچنین قصه رفت و آمدهای وزارتخانه امور اقتصادی و دارایی نیز با رفتن دانش جعفری و سرپرستی صمصامی (دبیر کل احتمالی بانک مرکزی) حکایت های جالبی به همراه داشت. نکته جالب توجهی که در رفت و آمدهای تیم اقتصادی دولت شاهد بودیم تعویض مداوم نام ها و رفت و آمد نامه های محرمانه ای است که پس از علنی شدن شایعات برکناری ها و استعفا را به واقعیت بدل می کند.
در این مجال به هیچ وجه قصد نقد سیاست های آقای مظاهری و یا برنامه های آقای بهمنی را نداریم همچنین قصد نداریم به بررسی کارنامه آقای دانش جعفری, صمصامی و یا وزیر فعلی اقتصاد بپردازیم. تنها نکته ای که در ذهن رسوب می کند این است که در تیم اقتصادی و به عبارت بهتر در افکار اقتصادی دولت چه می گذرد؟ چرا باید در یک تیم که هر حرکت و اقدام آن تاثیرات ملی و فراملی بسیاری را دارد تا این حد ناهماهنگی .جود داشته باشد که در یک بازه زمانی کوتاه ماه قادر به همکاری نباشد؟ چرا باید سیاست های مهم و سرنوشت ساز اقتصادی را تا این حد بدون پشتوانه های علمی و تجربی لازم در پیش گرفت به گونه ای که حتی همفکران هم از انجام آن ابا داشته باشند و حاضر نباشند آبروی حرفه ای خود را برای آن خرج کنند؟
طرح های مختلفی همچون سهام عدالت, فرم اقتصادی خانوار, کارت سوخت, مالیات بر ارزش افزوده, طرح های زود بازده و...که این آخری به نوعی تبدیل به پاشنه آشیل اقتصاد شده است بیشتر از یک برنامه مدون اقتصادی خوب و تحول زا در حکم یک دوره آزمایشی مبتنی بر سعی و خطا هستند که نام های مختلفی با آمدن ها و رفتن ها سعی کرده اند دیدگاه های رییس دولت را در مورد آنها اجرا کنند.
مشکلات اقتصادی فراوانی که کشور در حال حاضر درگیر آن است به حدی پیچیده است که یافتن علت و العلل در این کلاف سردرگم بسیار سخت تر از آن است که نشان می دهد, به گونه که زایچه آن یعنی تورم بسیار بالا و بی سابقه که مردم ایران حتی در دوران جنگ نیز فشار مانند آن را به خاطر ندارند زندگی مردم را به روزمرگی عجیبی انداخته است و به راحتی می شود صورت های سرخ سیلی خورده مردم را دید و آتش گرفت.
وقتی در یک اقتصاد صحبت از حذف صفر از پول ملی به میان بیاید به خوبی می توان از وضعیت آشفته و ضعیف آن آگاه شد که این شرایط حاصل مشکلات و ضربات فراوانی است که در طول سال های گذشته بر پیکره اقتصاد وارد شده است و در این مدت سعی شده با حرف ها و سخنرانی های مختلف به فرافکنی مشکلات پرداخته شود و مردم هیچگاه از علت اصلی فشارهای اقتصادی خود با خبر نباشند.
فرافکنی ها و بزرگنمایی های بی حاصلی که هیچ کدام چاره مشکل مردم نیستند و از این میان به راحتی می توان درک کرد شرایط اقتصادی مردم در زمان دولت خاتمی که نفت بشکه 17 دلار بود و در زمان دولت احمدی نژاد بشکه ای 117 دلار به مراتب بهتر و ساده تر بود.
مردمی که در این سه سال هیچگاه موفق نشدند رنگ نفت را بر سفره های خود ببینند و روز به روز قدرت خریدشان نزول پیدا کرد برایشان مهم نیست که چه نامی بر مسند قدرت نشسته است و یا چه نامه ای محرمانه یا علنی بین سیاستمداران رد و بدل شده است آنها مجبور هستند سخت کار کنند و مدام دلهره فردای نا معلومی را داشته باشند که در آن با بهت و حیرت قیمت های چند برابر شده مرغ و گوشت و گوجه فرنگی و لبنیات و غیره را به تماشا بنشینند و از خرید آن کالا هم صرفنظر کنند.
شاید یکی از مهمترین درس هایی که مردم ایران در فرایند گذار به دموکراسی باید فرا بگیرند این است که از این پس در انتخاب های خود برای دولت و مجلس و...به جای توجه احساسی به شعارهای بی پایه و اساس و بدون پشتوانه و برنامه توجه زیادی به سوابق, توانمندی ها و برنامه های افراد و احزاب داشته باشند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴
اقتصاد فراصنعتی
|
|