فضاي سايبرآرمان شهر کيست ؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
ممكن است از فضاي سايبر به عنوان نوعي آرمان شهر ياد كنند كه در آن هر نوع درخواست ارتباطي امكان پذير باشد. اما پرسش اين است كه چه كسي قرار است بر اين آرمان شهر حكومت كند؟ ما كاربران اينترنت تصور مي كنيم كه با حركتي موزون و آرام به درون اين آرمان شهر وارد خواهيم شد تا به مقاصد خلاقانه مان صورت واقع ببخشيم. درست همانطور كه به اينترنت وارد شديم. اما ديگراني هم هستند كه اين آرمان شهر را طراحي كرده اند. براي ورود به اين آرمان شهر، ديگران نيز خود را آماده كرده اند.
كاربران فعلي براي هر ساعت استفاده از اينترنت مبلغ كمي پرداخت مي كنند و از هر هزينه ديگر كاربري گله مندند و انتظار هم دارند براي هر كاربر، پهناي باند وسيع مورد نياز فراهم باشد. از سوي ديگر، صنعت رسانه اي مي تواند ترافيك ارسال و دريافت موجود را وارد اينترنت كند، ترافيكي باارزش ارسال و دريافتي بسيار بيشتر از پست الكترونيكي و مراجعه به سايت ها كه پهناي باند زيادي را طلب مي كند، كاربران فعلي تمايل دارند قيمت هاي معمولي را براي مراسلات بپردازند، در حاليكه صنعت رسانه اي هر چقدر لازم باشد پرداخت مي كند و البته هزينه ها را نيز از طريق مصرف كنندگان جبران مي كند.
از ديدگاه صرفا اقتصادي، انتظار مي رود منافع صنعت رسانه اي، قوانين خود را در مسير دستيابي به فضاي سايبر حاكم كند، درست مانند مالك زميني كه با سرمايه گذاري خود انتظار دارد كسي كه روي زمينش كار مي كند مبلغ بيشتري بپردازد، حال چه صحبت از خريد طيف ماهواره اي باشد يا قانون گذاران لابي كنند. (جيب هاي بدون ته مسير خود را پيدا مي كنند). با اين حال، ملاحظات اقتصادي، تعيين كننده ترين عامل وضع مقررات فضاي سايبر نيستند، بلكه ممكن است جنبه هاي سياسي مهم تر باشند. سلطه مداوم رسانه هاي جمعي بر نظام هاي توزيع اطلاعات، براي ايفاي نقش هميشگي رسانه ها به عنوان هدايت گر افكار عمومي، ضروري است. اين نقش، همان طور كه ديده شد، ماموريتي خطير در تداوم فرايند جهاني شدن و كنترل اجتماعي نخبگان به صورت عام است.
مرور تاريخ صنعت راديو در دهه 1920 آمريكا آموزنده است: در دهه 20، جنگي در گرفت. راديو در راه بود و همه مي دانستند كه راديو كالايي همچون كفش نبود كه بازار خوبي داشته باشد، مي بايست برايش مقرراتي وضع كرد و سئوال اساسي اين بود كه چه كسي بايد مسئوليت اين كار را به عهده داشته باشد. گروه هاي ضعيف و مجزايي مانند كليسا، اتحاديه هاي كارگري و برخي گروه هاي دانشجويي وجود داشتند كه سعي مي كردند براي تبديل راديو به يك پديده منفعت عمومي، سازمان دهي كنند. اما كاملا ناكام ماندند و راديو كاملا تجاري شد.ملل ديگر راه ديگري برگزيدند (براي مثال بي.بي.سي در انگلستان) اما همان گونه كه ذكر شد، اين بار نيز الگوي آمريكايي بود كه غلبه يافت.
دو عامل پيش برنده قرينه در فرايند انحصاري كردن تجاري، يكي ضرورت اقتصادي (مبارزه براي ساكت كردن نمايندگان مستقل كه قصد جلب توجه مخاطبان را دارند) و ديگري ضرورت سياسي (حفظ كنترل بر افكار عمومي) هستند. سازوكار سلطه شامل مالكيت متمركز زيرساخت ها بروكراسي هاي دريافت مجوز، حقوق مالكيت اطلاعات، قوانين هتك حرمت، ساختار هاي قيمت گذاري، ايجاد كمبود توزيع مصنوعي و قوانين سانسور مي شود. اين تاكتيك ها در تمام دوره حيات فناوري رسانه اي الكتروني كه با راديو شروع مي شود، مورد استفاده قرار گرفته اند و اين بهره برداري را مي توان بخشي از فرايند تجاري كردن فضاي سايبر دانست.درواقع، اولين علايم بهره برداري از اين تكنيك هاي كاملا آشكار محور اصلي اينترنت آمريكايي خصوصي شده است: تثبيت مالكيت در تله كام و شركت هاي ارايه دهنده خدمات اينترنتي شروع شده است. سازمان جهاني مالكيت اطلاعات (WIPO)، مقررات محدودكننده حق مولف جهاني را وضع مي كند كه آمريكا با آب و تاب، تنبيه هاي شديد كيفري را براي آن تعيين كرده است. تبليغات ضداينترنتي جاري در سراسر جهان، ممنوعيت و محدوديت هاي محتوايي آن را بيشتر كرده است. در مواقعي كه فعاليت هاي غارتگرانه سنتي امكان پذير باشد، قيمت گذاري به طور فزاينده به «نيروهاي بازار» سپرده مي شود، رويه هاي هتك حرمت عجيب به وجود مي آيند و با تلاش براي متمركز كردن ثبت نام هاي سايت ها، حركت در جهت دريافت مجوز شركت هاي ارايه دهنده خدمات اينترنتي سريع مي شود و همه اينها مراحل ابتدايي فرايند تجاري شدن هستند.
قانون اصلاحات تله كام آمريكا در سال 1996 را در نظر بگيرد، فرض بر اين است كه اين قانون به «رقابت فزاينده» منتهي شود. ولي رقابت فزاينده به چه معني است؟ مرحله گذري وجود دارد كه در آن به اين نتيجه مي رسيم كه «رقابت در حال وقوع است.» پس از اين مرحله، رقابت به بازي اقتصاد آزاد تبديل مي شود، مخصوصا اگر فضاي فعلي حذف نظارت دولت و اقتصاد آزاد و نبود اقدامات ضدانحصاري پابرجا باشد. راه بازگشتي وجود ندارد و تضميني هم نيست كه اگر رقابت از بين برود، نظارت مجدد دولت برقرار خواهد شد.تحكيم به صورت عمومي و افقي مجاز است. يك شركت مخابراتي مي تواند فضايش را توسعه دهد، بفروشد يا با شركت هاي رسانه اي ادغام شود. قيمت ها و تعريف خدمات به وسيله «بازار» تعيين مي شوند. اين مسئله را بايد در نظر داشت كه قانون تله كام از طريق تلاش هاي تله كام و بزرگان رسانه اي و براي تفسير مناسب «رقابت فزاينده» ارايه شد. همچنين بايد توجه داشت كه فرايند جهاني شدن سعي دارد الگوي رسانه هاي آمريكايي را تبليغ كند.
همان گونه كه صنعت رسانه اي به طور فزاينده عمودي ادغام مي شود (و مالك زيرساخت هاي توزيع مانند ماهواره ها، كابل ها و امثال آن مي شود) و شبكه ديجيتال به سمت اجرايي شدن سوق مي يابد، صنعت رسانه اي به دنبال تلفيق و تملك تله كام بر مي آيد.
مسير نهايي يك تك ابر صنعت رسانه اي _ مخابراتي، زير نفوذ يك گروه شركت هاي بزرگ ادغام شده عمودي، دنبال كردن نيروهاي حيرت آور بين مجموعه شركت هاي مشترك براي ادغام شدن است. درحقيقت نظارت بر فضاي سايبر حكم فرما خواهد شد. اما خبر زير گوياي اين است كه مطابق الگوي جهاني گرا، نظارت به وسيله و براي شركت هاي بزرگ اعمال مي شود: بروكسل (رويتر)- يكي از مقامات عالي رتبه مخابراتي اتحاديه اروپايي، خواستار تدوين منشور بين المللي كنترل اينترنت و ساير شبكه هاي الكتروني شد. وي گفت: نقش اين منشور، تحميل مقررات جزئي نيست مگر در مواقع خاص (صور غيراخلاقي كودكان و شبكه هاي تروريستي).
اين مقام اتحاديه اروپايي افزود كه اين منشور توافقنامه هاي موجود و مورد مذاكره در سازمان جهاني تجارت و سازمان جهاني مالكيت هاي معنوي و اصول مورد توافق ساير طرف ها از قبيل گروه هفت كشور صنعتي را به رسميت مي شناسد.از ديدگاه اقتصادي، هدف اصلي انحصاري كردن، ايجاد بازار و فضاي «هرچه تيغمان بريد» است. بازاري كه در آن كالاها بدون در نظر گرفتن كالاهاي رقيب و با قيمت پايين تر، فقط بر اين مبنا كه «مصرف كنندگان انبوه براي اين كالا چقدر مي پردازند؟» تعيين قيمت مي شوند و اين الگوي بازاري است كه امروزه وجود دارد. براي مثال، در سينما و ويدئوكلوپ ها كه در آنها فيلم ها بر مبناي علاقه مصرف كنندگان و نه بر مبناي قيمت رقابت مي كنند، حق مولف بنيان اين شيوه عمل است و سازمان جهاني مالكيت هاي معنوي به سختي مشغول تهيه يك نسخه صنعتي از حق مولف براي فضاي سايبر است.شركت هاي بزرگ با يكديگر رقابت خواهند كرد، ولي رقابت آنان در حوزه هاي كسب محتوا، يعني ارايه موفق توليدات، سطح پوشش و گسترش قلمرو بازارشان خواهد بود. اين رقابت سرگرمي هاي تحريك كننده تري را براي مصرف كنندگان به دنبال دارد ولي به عنوان يك شهروند، خدمات كم ارزش تري به آنها ارايه مي شود، زيرا حوزه و پيام سرگرمي هاي آنها (و اطلاعات) محدود و در قالب منافع شركت هاي صنفي است.
قوانين سختگيرانه سازمان جهاني مالكيت هاي معنوي اصولا دلالت بر اين دارد كه هر مصرف كننده بايد به ازاي دريافت هر يا همه توليدات رسانه اي، پول بپردازد، ضبط برنامه ها روي نوار يا سي دي يا ارسال آن به ديگري غيرقانوني است و سازوكاري (شامل نظارت و تدارك فني وسايل ارتباط جمعي) براي اجراي موثر اين قوانين وجود خواهد داشت.
مقررات مربوط به هتك حرمت، حق مولف و تصاوير غيراخلاقي با هم تركيب شده و فرهنگ اينترنت را در نهايت غيرقابل قبول مي سازند. براي مثال، تابلوي اعلانات به شكل باز وجود ندارد و نياز است ماهيتا كاركنان حرفه اي، موارد رسيده را از فيلتر بگذرانند تا احتمال تعقيب قانوني را از بين ببرند، درست مانند ويراستاران، دارندگان فهرست، ناخواسته تبديل به سانسورچي هايي مي شوند تا صحت و سقم اظهارات فرستندگان مطلب را تعيين كنند. به نظر مي رسد تقدير اين است كه در جهان باز غير اقتصادي امروز اينترنت مانند راديو شهروند آمريكا يا راديو و تلويزيون منافع عمومي در حاشيه قرار بگيرد و بدين ترتيب سلطه تجاري فضاي سايبر و سلطه صنفي جامعه را كامل كند.
قدرت مالكيت انحصاري، در محيطي بدون دخالت دولت، تبديل به قدرتي مي شود كه مقوله هاي خدمات را تعيين مي كند و قيمت گذاري ها را مطابق با اهداف سياسي يا اقتصادي مالكين انجام مي دهد.توانايي توزيع توليدات رسانه اي به ميزان منطقي در سطح مخاطبان فراوان كه هنوز جمع محسوب مي شوند، تبديل به توانايي تاسيس يك شركت رسانه اي رقيب مي شوند كه همانند سرمايه گذاري هاي بزرگ، فقط هزينه توليد داشته باشد. اين دقيقا همان وضعيتي است كه كارتل هاي رسانه اي از آن پرهيز مي كنند و جلوگيري از راه اندازي توزيع را همان كنترل توزيع مي دانند كه در مورد تلويزيون، پهناي باند كم به معني مجوزهاي پرهزينه است. در مورد فضاي سايبر، كارتل مي تواند كنترل سنتي توزيع را با تعيين خدمات و قيمت گذاري به گونه اي به دست آورد كه توزيع رسانه اي به طور مصنوعي پرهزينه شود و فقط در مقياس بزرگ با سرمايه گذاري بزرگ، به صرفه باشد.
در مورد شبكه هاي گروهي غيرتجاري صحبت از فهرست هاي كوچك با كمتر از يكهزار نفر است. فكر مي كنيد هزينه ارسال يك پيام به يك نفر در فضاي سايبر چقدر است؟ من تصور مي كنم كه اگر تيغشان ببرد، به اندازه ارسال يك پيام از طريق نامه سفارشي است. ممكن است براي شما خيلي گران به نظر برسد ،ولي چه مي توانيد بكنيد؟ در دنياي نيروهاي بازار انحصاري همين است كه هست. بروشور تبليغاتي هنوز مي تواند به اين شعار ببالد كه «پيامتان را بلافاصله، به هر كس، در هر كجاي اين جهان كه باشد، ارسال كند. آن هم با نرخي نازل به اندازه قيمت يك تمبر پست شهري.»
با 25 سنت به ازاي هر دريافت كننده خواهيم ديد اين پديده فهرست پستي اينترنتي چه خواهد شد: براي يك فهرست پانصد نفري مبلغ 125 دلار مستقيم عايد شركت مخابراتي مي شود. مي توان با عددها بازي كرد. صحبت از پرداخت توسط دريافت كننده كرد و يادآور شد كه كاربران شركتي براي شبكه سازي با هزينه قابل پرداخت تاكيد دارند، ولي بايد گفت كه با وجود اين، قيمت گذاري كنترل شده انحصاري، اين قدرت را دارد كه نهادها را از الگوهاي كاربري اينترنتي خارج كند، زمان زيادي طول نخواهد كشيد كه به وضعيتي باز گرديم كه گروه ها و ناشران كوچك به فكر روش هاي پرداخت هزينه ماهيانه مراسلات پستي خود باشند. صنعت شركت هاي رسانه اي با ارسال پيام هاي فرد به فرد و همچنين توزيع توليدات تجاري خود، پول زيادي به جيب مي زنند، مطابق نتيجه اي كه اين شركت ها از تحليل كارآمدي هزينه- فايده خود مي گيرند، تعيين خواهند كرد كه آيا شبكه اي شدن شهروندان به صورت وسيع را ترويج كنند يا نه. اگر مايل نباشند، ترغيبي صورت نمي گيرد مگر به روش حاشيه اي كه راديو هاي شخصي(Radio HAM) عمل مي كنند (راديويي براي آنان كه وقت و پول اضافي دارند و بيشتر درباره راديوي شخصي گفت و گو مي كنند). ممكن است تصور كنيد كه نوعي صنعت چت روم هاي تجاري يا گروه هاي گفت و گو به وجود خواهد آمد و منحصر به نوعي برنامه هاي راديويي بحث و گفت و گوي آنلاين با عناويني همچون «اپرا وينفري» ، «تد كوپل» و «لري كينگ» معروف خواهد شد كه در آنها مهماناني كه به گونه تصادفي انتخاب شده اند، حضور خواهند داشت. بحث آنلاين نيز مي تواند يكي از توليدات جديد رسانه اي و جنبه اقتصادي توزيع آن، باب ميل كارتل ها باشد.
دورنماي دموكراسي و فضاي سايبر تيره است و به نظر مي رسد همانند همه فناوري ها، فضاي سايبر خودش بيشتر به يك مشكل تبديل مي شود تا يك راه حل، سعي من اين خواهد بود پاسخ سئوال: «ما چه كاري از دستمان بر مي آيد؟ را بدهم، ولي ابتدا اجازه دهيد مجدد سري بزنيم به موضوع اصلي اين مجموعه يعني دموكراسي الكتروني» .
• وسايل ارتباطي انحصاري
صنعت رسانه هاي جمعي نيز مانند اينترنت، شبكه جهاني وسايل ارتباطي است و دستيابي به اطلاعات بي پايان را امكان پذير مي كند. هرچند، در وراي اين تشابهات، اين دو تفاوت هاي بسياري نيز دارند.
مبادلات اينترنتي، غيراقتصادي است ولي رسانه هاي جمعي به طور فزاينده اي تجاري هستند. در اينترنت هر كسي مي تواند انتشار دهد در حالي كه نشر از طريق رسانه هاي جمعي در كنترل مالكين آنهاست. طيف وسيعي از تفكرات عمومي در اينترنت يافت مي شود، اما بحث و گفت و گو در رسانه هاي جمعي محدود و به طور حساب شده اي انعكاس جهان بيني مالكين آنهاست. در رسانه هاي جمعي به غير از مشاركت هاي داوطلبانه، «مالكين محتوا» و «توليدكنندگان محتوا» وجود دارند. به جاي فهرست پستي رايگان، لينك هاي وب و كارگزاران داوطلب ارسال در اينترنت، توزيع كنندگان محتوا شامل شبكه هاي پخش، اپراتورهاي كابلي، اپراتورهاي ماهواره اي، سينماهاي زنجيره اي و ويدئوكلوپ ها و به جاي مجموعه مخاطبان مشاركت كننده يا شبكه وندها، مصرف كنندگان رسانه هاي جمعي وجود دارند.
در هر دو شبكه، محتواي اطلاعات، نشان دهنده منافع و علايق مالكين آنهاست. اين موضوع در اينترنت به معني اين است كه محتوا به وسعت جامعه است، اما در رسانه هاي جمعي، ديدگاه باريكي از محتوا نشان دهنده اين حقيقت است كه مالكيت رسانه هاي جمعي در بعد جهاني به صورت روز افزون به سوي متمركز شدن در يك باند بزرگ از شركت هاي در هم ادغام شده، پيش مي رود.
رسانه هاي جمعي در خدمت گفتمان، آموزش و دموكراسي مشاركتي نيستند و در عوض به گونه اي طراحي مي شوند كه توليدات مورد نظر شركت ها را به «مصرف كنندگان» برسانند و از پس افكار عمومي برآيند.صنايع رسانه اي و مخابراتي آمريكا مدت هاست خصوصي شده اند، با اين حال، شكل شركتي شده رسانه هاي جمعي به طور كلي در ايالات متحده ظهور يافته است. عمدتا اين مدل آمريكايي است كه در حال تبديل شدن به يك ارزش جهاني است، بخشي به دليل اينكه آمريكا يك روش اقتصاد خرد را ارايه كرده كه در حال تبديل شدن به شرايط جهاني است (اقتصاد تحت تاثير شركت) و بخشي نيز به اين دليل كه آمريكا به طور موثر سياست هاي حمايت از شركت هاي خود را در مجامع بين المللي ترويج مي كند.
نظام هاي راديو تلويزيوني دولتي به سرعت در فرايند جهاني شدن، خصوصي مي شوند و گردانندگان رسانه هاي شركتي با جيب هاي بدون ته خود، آنها را به چنگ مي آورند و بدين ترتيب، الگوي رسانه هاي آمريكايي را در جهان تبليغ مي كنند، هر چند اين گردانندگان آمريكايي خود تنها خريداران بازار نباشند. الگوي آمريكايي الگويي انحصاري است: درست مانند گروه هفت خواهران كه بر بازار جهاني نفت تسلط دارند، بر صنعت رسانه ها نيز دسته اي از سركردگان مسلطند. نشريه نيشن، در سوم ژوئن 1996 نقشه راه صنعت اخبار و سرگرمي آمريكا را بسيار خوب ارايه داد و هژموني مشترك جنرال الكتريك، تايم _ وارنر، ديزني كپ سيتيز، و وستينگهاوس را به تصوير كشيد. اين سركردگان به صورت عمومي ادغام شده اند، يعني نه تنها داراي محتوا و وسايل توليدند، بلكه نظام هاي توزيع ايستگا هاي پخش راديو و تلويزيوني، ماهواره ها، سيستم كابلي و سينماهاي زنجيره اي را نيز در اختيار دارند. ممكن است در وهله اول تايم وارنر و ديزني را شركت هاي رسانه اي بدانيم اما براي جنرال الكتريك و ويستينگهاوس، رسانه ها جنبه فرعي دارند.
آنها در هر زمينه اي فعال هستند، از نيروگاه هاي هسته اي گرفته تا هواپيماهاي جنگي، بيمه و وسايل پزشكي. سياست هاي راديو تلويزيوني آنها نه تنها انگيزه سودهاي شركت هاي رسانه اي خود، بلكه به همان اندازه منافع كلي مجموعه هاي تحت مالكيت خود را نيز منعكس مي كنند. براي مثال به نظر نمي رسد ان.بي.سي (NBC) دخالتي در جريانات پشت پرده مربوط به مسايل ايمني راكتورهاي هسته اي جنرال الكتريك يا فساد موجود در قراردادهاي جنرال الكتريك با دولت آمريكا، داشته باشند. وقتي سخن از مالكيت رسانه هاي جمعي و تاثير بيشتر آگهي دهندگان شركت ها به ميان مي آيد، تعجبي نخواهد داشت كه محتواي رسانه هاي جمعي، نه فقط اخبار بلكه برنامه هاي سرگرم كننده نيز انعكاس دهنده يك ديدگاه جهاني دوستدار منافع شركتي به طور عام است. با ظهور جهاني شدن، اين چهار مجموعه به همراه روپنت مرداك و ديگران، براي خريد وسايل توليد و توزيع در مقياس جهاني، با هم به رقابت مي پردازند. روند آشكار پس از مرحله تعديل نيرو به سوي صنعت رسانه هاي جمعي جهاني زير سلطه دسته اي از شركت هاي فراملي است.
جهاني شدن صنعت رسانه اي به معني تسلط شركتي جريان هاي جهاني اطلاعات و مديريت متمركز افكار عمومي جهاني است. در حاليكه رويه اينترنت بر امكان بالقوه فضاي سايبر براي اتصال شهروندان به يكديگر به صورت مشاركتي استوار است. صنعت رسانه اي جمعي زيرسلطه شركت ها، فضاي سايبر را به مثابه يك نظام توزيع توليدات و وسيله اي براي كنترل افكار مي انگارد. ارزيابي كاربرد فضاي سايبر نيازمند بررسي محيط سياسي شكل گيري فضاي سايبر و نگاهي دقيق تر به موضوع دموكراسي است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: