Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


اقتصاد دانش‏بنیان؛ ظهور ثروت انقلابی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[07 Nov 2014]   [ دکتروحید شقاقی شهری]

(سخنرانی ارائه شده در جلسه انجمن اقتصاددانان اتاق ایران)


 

 

 

سه عصر متفاوت تاریخ بشر تا کنون  به خود دیده است:

 یکی از آنها عصر کشاورزی بوده است و حدودا 3000 سال قدمت در تاریخ بشر دارد. دوم عصر صنعت بوده است که تا قرن بیستم در این عصر زندگی کرده‏ایم. از سال 1950 به بعد، دنیا وارد عصر و موج سوم تحت عنوان «عصر دانش» یا «عصر دانایی» شده است. هر عصری برای خودش عناصر قدرت داشته است؛ در عصر کشاورزی زمین محور بوده است؛ بنابراین هنگامی که ما مروری بر تاریخ می‏کنیم، می‏بینیم کسانی که زمین‏های بیشتری داشتند و مالک بودند، قدرت و ثروت داشته‏اند. در مرحله بعد، وارد عصر صنعت شده‏ایم؛ عمدتا پارادایم ذهنی همه ما در عصر صنعت است؛ یعنی واژگانی که در آن زندگی می‏کنیم، در کشور ما همچنان در عصر صنعت است. ماشین و کارخانه محور این عصر شده است. اما در حال ورود به عصر سوم تحت عنوان دانش و اطلاعات هستیم؛ «دانایی قدرت است» یک شعار تاریخی است و اتفاقا می‏گویند برای غربی‏ها نادانی قدرت است؛ نادانی نه برای خودشان، برای دیگران. یعنی هرچه ملل نادان‏تر باشند، آنها می‏توانند قدرت بیشتری داشته باشند. تفاوتی بین عصر دانایی با دو عصر دیگر وجود دارد؛ در عصر دانایی، دانش پایان‏ناپذیر و انحصارناپذیر است. این دو، ویژگی دانش است که ما در عصر صنعت چنین چیزی نداشتیم. در عصر صنعت، همیشه در ابتدای شروع اقتصاد یک جمله را داشتیم و می‏گفتیم «منابع محدود و کمیاب است» یعنی دانشجوی سال اول اقتصاد که تازه وارد شده است و اولین کتابی که باز کرده است، عنوانش این بوده است: «منابع محدود است، پس باید تخصیص بهینه بدهیم»؛ بنابراین تمام ادبیات علم اقتصاد با همین جمله شروع شده است؛ عمده رشته‏های دیگر نیز همین گونه بوده است. پس با همین جمله، مفهومی به نام بیشترینه (Maximizing) و کمترینه کردن (Minimizing) داشته‏ایم؛ باید هزینه‏ها را حداقل کنیم و سود را حداکثر کنیم. اما وقتی وارد عصر دانش می‏شویم، دیگر این دغدغه را نداریم و باید وارد کتاب‏هایی شویم که با نگاه عصر دانش طراحی شده است. دانش پایان ناپذیر است و انحصار هم در آن وجود ندارد. بنابراین اگر شما یک ایده و الگو را بیان می‏کنید، هم زمان همه دنیا می‏توانند در آن واحد، از آن استفاده کند و هر چقدر هم که از آن استفاده کنند، از ارزش آن کم نمی‏شود؛ برخلاف صنعت که کالا بوده است و کالا انحصار داشته است. سه عصری که بر شمردیم تفاوت‏هایی دارند؛ در عصر کشاورزی، خانواده سنتی بوده، همه خانواده با هم بوده‏اند، ابزار تولید داس و بیل و غیره بوده است، روابط کدخدا منشی بوده است، قوانین و مقررات خاص خودش را داشته است و اتکا بیشتر روی عضله بوده و مبادلات هم پایاپای بوده است. شاید در عصر کشاورزی زندگی نکرده‏ایم اما فیلم‏هایی را دیده‏ایم و نقل قول‏هایی را درباره آن شنیده‏ایم. در هر حال، ما در عصر صنعت بوده‏ایم، همه ما در این عصر و مفاهیم این عصر زندگی می‏کنیم. در این عصر خانواده هسته‏ای شده است. به عبارتی شامل پدر، مادر و حداکثر دو فرزند است. ابزار تولید مشخص است؛ کارخانه محور است. شهرنشینی، عرفی‏اندیشی، نظم به آن مفهوم اصلی که در عصر صنعت داشتیم، در آن حاکم بوده است. فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین را همه ما دیده‏ایم اما اتفاقا همه ما به این فیلم خندیده‏ایم در حالی که این یک فیلم نوستالژیک است و می‏گوید: «ای بشر، باید گریه کنی که از این نظم چیزی به تو نمی‏رسد و داخل چرخ دنده‏های نظم له خواهی شد.» روابط کار، کمبود منابع و تولید انبوه از خصوصیات این عصر بوده است؛. اما به تدریج ما وارد عصر دانایی می‏شویم و این مفاهیم را آرام آرام در 10 سال آینده نزدیک، نظاره خواهیم کرد. در عصر دانایی خانواده غیرهسته‏ای شده است؛ آمریکایی‏ها می‏گویند ما سال1960 خانواده هسته‏ای را برای دنیا طراحی کردیم و انتظارمان این بود که 1500 سال دیگر در بین جوامع حاضر شود؛ در حال حاضر، خوشبختانه یا متاسفانه 25 درصد خانواده‏های آمریکا هسته‏ای‏اند و 75 درصد آنها غیر هسته-ای شده‏اند. 7 نوع خانواده در دنیا ایجاد شده است از قبیل ازدواج تمرینی، زوجهای ازدواج نکرده، زن و شوهرهای جداشده که با هم زندگی می‏کنند، خانواده‏های تک والدینی و غیره. زمانی خانواده‏های ما هسته‏ای بودند. بسیاری از سریال‏ها و فیلم‏ها، مثل سریال معروف «پدرسالار» نبرد بین خانواده سنتی و هسته‏ای را نشان می‏دهد. اما در عصر دانایی، گرفتاری ما در بحث خانواده این است که ما فرزندان را به ازدواج وادار می‏کنیم تا در خانواده هسته‏ای باشند و آنها زیر بار نمی‏روند. در این عصر، ارتباطات و اطلاعات محور است، منابع پایان ناپذیر است، تغییرات سریع است، تولید انبوه زدایی شده است؛ مثلا در حال حاضر، هر بنگاه و شرکتی در دنیا اگر با پارادایم انبوه زدایی شدن وارد کسب و کار نشود، در حال باختن خواهد بود. در این عصر، پدیده‏ای با عنوان فروش دانش یا مالکیت معنوی، بیان می‏شود که تا کنون چنین عنوانی وجود نداشته است؛ ما همیشه کالا و نفت صادر کرده‏ایم و پول به دست آورده‏ایم اما از الان به بعد، باید دانش صادر کنیم که نامحسوس است و مالکیتی نیست. تغییرات ناشی از ورود به عصر سوم تفاوت در این سه عصر تاریخ بشر بوده که ما نیاز به یک تغییر را در عصر سوم احساس کرده‏ایم و به این نتیجه رسیده‏ایم که نظام ثروت آینده، دانش و دانایی خواهد بود. مثلا گفته می‏شود که فناوری زیستی به عنوان یکی از ارکان اقتصاد دانش و نظام ثروتی آینده است یا به همین ترتیب، انقلاب ژنتیک. الان در هند میوه‏هایی تولید می‏شوند که چند کاره محسوب می‏شوند؛ یعنی علاوه بر ویتامین‏های میوه‏ای مثل سیب، ویتامین میوه‏های دیگر را نیز دارد، واکسن وبا و فلج اطفال و غیره را هم داراست. پس می‏توان دید که چه ثروتی در این دانش نهفته است. از سوی دیگر، اقتصاد زیست پایه (Bio-Based) مطرح شده که بحثش این است که از این به بعد، پالایشگاه‏های زیستی را در اطراف روستاها برای تولید سوخت و برق خواهیم دید یعنی محصولات کشاورزی منبعی از انرژی خواهند شد. بنابراین اگر اقتصاد زیست پایه که اتفاق افتاده است و سرعت هم می‏گیرد، سرعتش بیشتر شود، باعث جابجایی عظیم ژئوپولیتیک می‏شود و زمانی خاورمیانه محور قدرت بوده و رئیس جمهور آمریکا مثلا جلوی شیوخ عرب برای نفتشان خم می‏شده اما از این به بعد، می‏گوید مناطق استوایی به خاطر تنوع زیستی و فضاهای بیولوژیکی محور قدرت خواهند بود. در نظام ثروت آینده، شغل سومِ بی‏مزد به سرعت در حال شکل گرفتن است؛ ما تا به حال دو شغل داشتیم؛ یا در خانه کار می‏کردیم که شغل بی‏مزد بود یا بیرون از خانه کار می‏کردیم و در قبال آن مزد می‏گرفتیم. اکنون شغل سوم بی‏مزد بسیار گسترده شده است که خودپرداز بانکها (ATM) نمونه آن است؛ ما خودمان جلوی خودپرداز کارت می‏زنیم و شماره حساب فرد را وارد می‏کنیم و همه کارها را خودمان انجام می‏دهیم و پولی هم به ما نمی‏دهند و پولی هم نمی‏پردازیم اما مفت برای نهادهای بانکی کار می‏کنیم. عمدتا بنگاه‏ها روی این، کار می‏کنند که مفت و مجانی از مردم کار بکشند. به مالکیت معنوی به عنوان نظام ثروت هم اشاره شد؛ بحث این است که ما می‏گوییم غرب متمدن شد؛ برخی می‏گویند اندیشه‏های کانت و نیوتن منجر به روشنگری شد و من هم واقعا نمی‏گویم که آنها هیچ سهمی نداشتند اما می‏گویم غرب، غرب آقای تاسمانی و کریستوف کلمب و امثال آنهاست که از پرتغال برخاستند و از کانال حکومت خودش دماغه امید نیک را رد کردند و به هندوستان آمدند و آن را استثمار کرد و اسپانیا پولدار شد و امپراطوری کسب کرد. هلند هم همین طور به امپراطور بعدی تبدیل شد. امپراطوری آقای تاسمانی، بحث استثمار جزایر نیوزیلند و استرالیا بوده است. انگلستان هم این گونه بود؛ یعنی بریتانیای کبیر در 1400 میلادی که بوی تعفن می‏داد، در عرض سه چهار قرن، به بزرگترین امپراطوری عالم تبدیل می‏شود که 35 میلیون کیلومتر مربع مستعمرات داشته است. بنابراین می‏توان دید که تمدن غرب روی استعمار بنا شده بود. حال سئوال این است که آینده استثمار چه خواهد شد؟ آینده استثمار روی خزانه ژنی خوابیده است؛ الان مشخص نیست که چقدر از ژن‏های دنیا در حال استثمار شدن است و چه اتفاقی می‏افتد. اما در آینده‏ای نزدیک، شاید در ده پانزده سال آینده، خواهیم دید که کشورهایی که خزانه ژنی آنها بیشتر است، ابرقدرت خواهند بود. در این زمینه، چین به سرعت کار می‏کند. بحث بعدی نظام ثروت، گذر از سومین موج علم ثروت است. ما تا به الان بحث تکنولوژی‏های سطح بالا و مخابرات را دیده‏ایم که کشورهایی که کامپیوتر و ماهواره و تجهیزات دارند، ثروتمند شده‏اند و توانسته‏اند علم و پول تولید کنند. اما الان کشورها دارند به سمت موج چهارم علم می‏روند؛ یعنی هوش مصنوعی، نانو تکنولوژی، مخابرات و بایو تکنولوژی. اینها آن عناصر موج چهارم علم خواهد بود. در نظام ثروت آینده، از سرمایه‏گذاری کالا به سمت سرمایه‏داری خردورز پیش می‏رویم. دره سیلیکون و بزرگراه 128 در حومه بوستون، نمونه‏هایی از این سرمایه‏داری خردورز هستند. یعنی ما داریم به سمت سرمایه‏گذاری می‏رویم که تمرکز عمدتا روی قدرت فکر و اندیشه انسان است؛ نظیر بازی‏های کامپیوتری، نرم‏افزارها، صنعت موسیقی و فیلمهای هالیوودی. به عبارت دیگر به سوی صادرات نامرئی پیش می‏رویم؛ یعنی خدمات و سرویس. بحث آخر، بحث ژن‏ها است که با عنوان «طلای سبز» بیان می‏شود. گفته شده است که نیروهای اقتصادی و سیاسی مسلط بر منابع ژنتیکی کره خاکی، از نیروی فوق‏العاده در آینده اقتصاد جهان بهره‏مند خواهند شد؛ بنابراین باید تصمیم بگیریم اگر به دنبال این هستیم که حداقل قدرتی را در آینده برای خودمان در هر کشوری داشته باشیم، به ناچار باید روی بحث ژنتیک به شدت کار کنیم. پیامدهای انقلاب‏های دانش در قرن 21 اگر نگاهی به منابع قدرت در شرکت‏های مختلف دنیا بیندازیم، به نتایج جالبی درباره منابع قدرت در عصر دوم و عصر سوم خواهیم رسید. در آخرین اطلاعاتی که از سال 2012 میلادی به دست آمده، می‏بینیم که شرکت‏های عصر صنعت مثل شرکت «رویال داچ شل» در سال 2012 حدود 467 میلیارد دلار درآمد داشته است. این در حالی است که درآمد دولت ایران 70 میلیارد دلار است. تویوتا 222 میلیارد دلار درآمد داشته است. جنرال موتورز 152 میلیارد دلار، یونایتد هلث گروپ 102 میلیارد دلار درآمد داشته است. اما با مطالعه شرکت‏های عصر دانایی که کار خود را در این عصر شروع کرده‏اند یا ادامه داده‏اند، شرکت‏هایی هستند مثل IBM که 104 میلیارد دلار درآمد داشته است، مونسانتو یک شرکت تازه شکل گرفته است که روی بحث بیوتکنولوژی در زمینه صنایع کشاورزی کار می‏کند و در طول یک سال، توانست 12 میلیارد دلار درآمد کسب کند؛ اگر شرکت میریاد ژنتیکس را مطالعه کنید، می‏بینید کل کارش این بوده است که فقط از شناسایی ژن‏های انسان 600 میلیون دلار درآمد داشته است. این شرکت، یک ژن انسان را شنایی کرده و ثبت کرده است. حالا هر شرکتی که در دنیا می‏خواهد روی ژن انسان کار کند، باید به حساب این شرکت پول بریزد، خود آمریکایی‏ها متوجه شدند و خواستند جلویش را بگیرند اما تا روند دادگاه پیش برود، سالی 600 میلیون دلار کسب درآمد کرده بود. اکنون بسیاری از شرکت‏ها تحت عنوان «تخریب خلاق در عصر دانایی» در حال تغییر رویه هستند. برای مثال، شرکت جنرال موتورز در سال 2005 سه هزار کارگر خودش را اخراج کرد، 12 کارخانه‏اش را در سال 2008 تعطیل کرد و در عوض، در حوزه سهام شرکت گوگل سرمایه‏گذاری کرده است؛ چون فهمیده بوده که جابه‏جایی سرمایه به سمت این حوزه‏ها تحت عنوان تخریب خلاق می‏رود. در قرن 19 و 20 میلادی، انقلاب فیزیک و شیمی اتفاق افتاد و فواید و منافع زیادی هم در پی داشت اما بمب اتم هم جزو خطراتش بود. می‏گویند قرن 21 تفاوتی با انقلاب‏های گذشته دارد و آن هم تحت عنوان انقلاب ژنتیک و بیوانفورماتیک دارد. ژن‏ها طلای سبز انقلاب بیوتکنولوژی است و اکنون نبرد بر سر مالکیت خزانه ژنی کره زمین است. قرن 21 با چنین تحولاتی یک سری منافع و یک سری خطرات بالقوه دارد. بنابراین اگر بتوانیم تفاوت عصر پیش رو را با دو عصر گذشته بفهمیم و پیامدها را درج کنیم، می‏توانیم خودمان را بازاندیشی و بازمهندسی کنیم. جا دارد که این پیامدها بیشتر باز شوند؛ اولین پیامد با عنوان اقتصاد زیست پایه و انقلاب ژنتیک شناخته می‏شود؛ دومین پیامد با عنوان عصر فناوری و اطلاعات و ارتباطات و سومین پیامد هم با اصطلاح هوشمندسازی و عصر تراشه‏ها. تا چند سال پیش، پیش‏بینی‏ها این بود که تا2020 میلادی، بشر وارد عصر تراشه می‏شود اما حالا می‏بینیم که اروپایی‏ها در بحث فناوری، در 2014 تکنولوژی‏های پوشیدنی را شروع کرده‏اند و احتمالا در دو سه سال آینده، تکنولوژی‏های پوشیدنی به کل دنیا عرضه خواهد شد. مثلا لباسی که پوشیده می‏شود، دارای حسگرهایی است که کل علایم حیاتی بدن را روی گوشی فرد اعلام می‏کند. عصر سوم، عصر دنیای مجازی و سایبر است. خطرات و منافعی را نیز به همراه دارد؛ عصر دانایی، عصر هیدروژن و عصر تکنوترونیک است که برژینسکی در کتاب خودش آن را مطرح می‏کند و بحثش اقتصاد مجازی است. ما مفاهیم اقتصاد مجازی را نداشتیم اما این بحث هم به تدریج وارد شده است. من مصادیق این مفاهیم را بیان می‏کنم تا راحت‏تر بتوان آنها را تحلیل کرد؛ به برخی از پیامدهای عصر دانایی اشاره می‏کنم؛ اول آن است که ما باید تعریف جدیدی از علم اقتصاد بکنیم. ما تا به حال در تابع تولیدمان در علم اقتصاد سرمایه و نیروی کار داشتیم. دانش هم اخیرا در 20 سال گذشته وارد این تابع شده است ولی سهم دانش پائین بوده و الان سهم دانش به عنوان یکی از منابع تولید، به شدت در حال افزایش است. اتفاقی که در عصر دانایی می‏افتد، این است که شبه پول‏ها به شدت گسترده خواهد شد؛ شبه پول‏ها مثل کارت ضد چاقی باشد، مثل تلفن‏های همراه با نقش کیف پول الکترونیکی. الان تراشه‏های ظریفی در کره جنوبی کار می‏کنند که هنگام تولد فرزندان، تراشه‏ها را که در حد نانو هستند، در انگشتان نوزادان فرو می-کنند و این تراشه، هویت و کارت آنها می‏شود. به همین ترتیب، شبه پول‏ها هم مهم است؛ یعنی شما با آن شبه پول‏ها که احتمالا ما در سه چهار سال آینده خواهیم دید، می‏توانید برای فرزندان خود برنامه‏ریزی کنید. مثلا می‏خواهید خواهر یا برادرتان چاق نشود، هنگام خرید موادی را که کالری زیادی دارند کارت نمی‏خواند و آن کارت، نقش ضد چاقی را ایفا می‏کند. بحث دیگری که پیش می‏آید، جریان به هم پیوسته پرداختها است.؛ ما تا به حال کار می‏کردیم و در آخر ماه، حقوقمان را می‏دادند یا آب و برق را استفاده می‏کردیم اما دو ماه بعد پول آن را می‏پرداختیم. این جریان در حال پیوسته شدن است؛ یعنی اگر شما الان برق را روشن کنید، از حسابتان پول برداشت می‏شود و همین که به سرکار می‏روید، برای شما پول واریز خواهد شد. اصل تکنوترونیک برژینسکی هم در حال اتفاق افتادن است و بحث مهم و خطرناکی هم است. برژینسکی مشاور شورای امنیت ملی آمریکا بوده است و یکی از افراد پلیدی بوده که در پشت صحنه عمده جنگهای آمریکا نقش داشته است. او بحث انسان دستکاری شده را مطرح می‏کند؛ طبق آخرین اطلاعاتی که به دست آمده، آنها در حال این هستند که درون رحم مادر، برای بحث استرس جنین را دستکاری کنند. در واقع، ماهیت انسانها را دستکاری می‏کنند. در همین عصر دانایی، بحث صادرات مالکیت معنوی هم پیش آمده و بسیار مبحث مهمی است. ما تا به حال پول چاپ می‏کردیم و دو پشتوانه برای ریال داشتیم؛ طلا یا دلار. آمریکایی‏ها بعد از پشتوانه طلا معاهده برتون وودز را منعقد کردند و گفتند 35 دلار برابر یک انس طلا است. تا سال 1971 معاهده برتون وودز برقرار بوده است و بعد از آن، گفتند که اروپایی‏ها طلاهایشان را به ما بدهند تا در فدرال رزرو بگذاریم و ما به ازای آن به شما دلار اروپا بدهیم؛ به عبارتی، پشتوانه دلار، طلای دنیا شد. مرحله سوم این بود که وقتی برخی از این رؤسای جمهور و مقامات دنیا به سراغ طلاهایشان رفتند، آقای کیسینجر مصاحبه ای با عنوان «پروژه ایگنوتوس» معروف است و گفت اقیانوسها و هوا و نظایر آن، بین‏المللی است؛ بنابراین نفت خاورمیانه هم بین‏المللی است. فردای آن روز، صادرات نفت دنیا به دلار شد. آقای نیکسون که در سال 1971 معاون رئیس جمهور آمریکا بوده است، باعث شد رابطه بین دلار و طلا قطع شود. بنابراین پشتوانه دلار نفت دنیا شد. تا سال 2005 این اتفاق افتاده است اما از 2005 به بعد، آمریکایی‏ها به دنبال این هستند که دانش را پشتوانه دلارشان کنند. اکنون حدود 2 تریلیون دلار اطلاعات در دنیا وجود دارد و اگر این عدد، به 20 تریلیون دلار برسد، دانش پشتوانه دلار خواهد شد. در این میان، اتفاقات جدیدی هم افتاده است. چند روز پیش من دیدم که روسها بحث دلارزدایی را مطرح کرده‏اند؛ کشور ما در دولت نهم و دهم یک بار این بحث را مطرح کرده بود اما اخیرا به خاطر تحریمهای روسیه، این کشور به جد این کار را برای آمریکا علم کرده است که روبل و یوان را بین چین و روسیه رد و بدل کنند. اما از آن سو، آمریکا به دنبال این است که دانش را پشتوانه دلارش کند. حال سئوال این است که اگر در رشته‏ای هم به دانش برسیم، کجا باید آن را ثبت کنیم؟ چون ما در بخش مالکیت فکری سازمان تجارت جهانی عضو نیستیم، این الگو را کجا ثبت کنیم تا به ازای آن، ریال چاپ کنیم؟ در پیامدهایی که برای اقتصاد ما در عصر دانایی پیش می‏آید، این یک اَبَرتهدید است. آن 150 کشوری که عضو موافقتنامه تریپس هستند، دانشها و ایده‏های خودشان را در تریپس ثبت و ارزش گذاری می‏کنند و به میزان آن، پول چاپ می‏کنند. ما اگر دانش را از دست بدهیم، صرفا می‏توانیم روی طلا و دلار، ریال چاپ کنیم؛ همین جریانی است که برای ما در حال وقوع است. بنابراین آن مالکیت فکری مهم است و اگر ما روی آن تاملی نداشته باشیم، اقتصاد دانش‏بنیان نامفهوم خواهد شد. فرضا ما در این اقتصاد دانش بنیان اختراعی را نیز ثبت کردیم، در کجای دنیا آن را ثبت کنیم که از آن کپی برداری نشود؟ کجا بتوانیم آن را عرضه کنیم که از روی آن کپی نکنند؟ به عنوان دیگر پیامدها، می‏توان روی بحث تمدن مجازی مقداری تمرکز کرد. در حوزه عصر دانایی، اتفاقی که در دنیا افتاده این است که ما داریم از تمدن واقعی به تمدن مجازی وارد می‏شویم. آلوین تافلر در 1970 میلادی بحث کلبه الکترونیکی را مطرح کرد؛ کلبه الکترونیکی به این مفهوم بود که همه ما در آن زندگی خواهیم کرد و حالا هم می‏بنیم که زندگی‏های ما به حوزه فضای سایبر می‏رود. شما اگر نگاه کنید در بازی‏های رایانه ای چیزی به نام «آواتار»ها ایجاد شده است؛ یعنی من در دنیای واقعی هستم و یک دنیای مجازی - در قالب جهانهای موازی- را هم برای خودم طراحی می‏کنم. من در آن جهان مجاز، خودم دارم سیر می‏کنم و برای خودم در آن جهان، هویت‏سازی می‏کنم و بنابراین آن تمدن مجازی به عنوان یک پیامد به سرعت رو به جلو می‏رود؛ عمده فرزندان ما هم در کشور با این مشکل رو به رو هستند. پیامد بعدی در حوزه پیامدهای عصر دانایی، موضوع عصر هیدروژن و گذر از اقتصاد نفتی به اقتصاد پسانفتی بود. در حال حاضر، جنرال موتورز در تکاپوی تولید یک میلیون خودروی مجهز به پیل سوختی با هیدروژن پایه است. در حوزه ژنتیک که گفتیم به سرعت این انقلاب ژنتیک کشورها را درخواهد نوردید، الان واژگان‏های متعددی ایجاد شده است؛ مثل ظهور شرکتهای چند ملیتی با قدرت بی‏سابقه، دارای حق انحصاری صدهزار ژن برای طراحی شاکله ژنتیک انسان و سایر موجودات. در حوزه درمان، زیست درمانی ظهور پیدا کرده است؛ به عنوان مثال، کاهش دوران بارداری از 9 ماه به 6 ماه یکی از این مباحث است. پیامد دیگر عصر سوم، بحث نبردهای آینده در حوزه عصر دانایی است؛ ما از تسلیحات هسته‏ای قرن بیستم به سمت سلاحهای بیولوژیکی قرن بیست و یکم می‏رویم. ادعای غربیهای این است که تبی را به نام تب دان راه انداخته‏اند که کارش این است که سیستم ایمنی فرد را تضعیف می‏کند و در نبردها می-خواهند از آن استفاده کنند و پادتن آن را هم دارند. ژن‏سالاری به جای شایسته‏سالاری، از دیگر پیامدهای عصر دانایی به شمار می‏رود. ما تا حالا دنبال مفهوم شایسته سالاری بودیم اما الان ژن سالاری کار خودش را جلو می‏برد؛ به استرس‏زدایی اشاره شد و مفاهیم دیگری چون ارتقاء ضریب هوشی هم به تدریج در همین زمینه، عنوان می‏شود. یک شرکت انگلیسی در سال 2002 میلادی اعلام کرد که حاضر است 700 هزار دلار بگیرد تا کل ژنوم انسان را در مدت یک هفته در قالب CD به مشتریانش بدهد؛ اگر انسانی ساختار ژنی‏اش را بشناسد، می‏فهمد که در 10 سال آینده مستعد چه بیماری‏هایی خواهد بود و می‏تواند از الان به علاج آن بپردازد. بحث دستکاری ژنوم انسان برای ساخت تمدن جدید با ظهور فراانسان‏ها هم مطرح است. آنها حرفشان این است که ما در سال 2100 میلادی، باید از سیاره زمین عبور کنیم و ما انسانهایی با این ضریب هوشی نمی‏توانیم به زمان شتاب بدهیم و به ناچار، باید انسانهای ارتقایافته‏ای را داشته باشیم،. خیلی از این موارد داستان و تخیل بود اما بخشی از آنها اتفاق افتاد. مثلا ادعای بحث تکنولوژی پوشیدنی را در 6 سال پیش، مربوط به سال 2020 می‏دانستند اما امروز به بازار آمده و از آنها رونمایی شده است. بانک اندام در حال ایجاد شدن است؛ ما چنین واژگانی را نداشتیم ولی در حال ایجاد شدن است. ما در 10 سال آینده، شاهد حضور بانکهای اندام خواهیم بود. زمانی پیوند کلیه برای ما باورنکردنی بود اما امروزه رواج یافته و عادی شده است. اما در 10 سال آینده بانک اندام ایجاد خواهد شد و از یاخته-های بنیادی اندام انسان، می‏توانند اندام تولید کنند. شما به بانک می‏روید و شماره حساب دارید و می‏نویسید من کلیه شماره 2 خودم را می‏خواهم. اندام‏های حیاتی خودتان تحت عنوان «بانک اندام» یکی از منابع ثروت آینده است. گفته شده است که تا اواسط قرن بیستم، 25 درصد سوخت وسایط موتوری از اتانول حاصل از شکر غلات تحت عنوان «نیشکر به جای نفت و گاز» خواهد بود. همین حالا هم سوختهای زیستی به جای سوختهای فسیلی آمده است. حتی در بحث اندام، یک محقق دانشگاه تگزاس حرفش این است که ما توانسته‏ایم ریه انسان را در محیط آزمایشگاه تولید کنیم و در 10 سال آینده آن را انبوه تولید خواهیم کرد. پیامد این اتفاق، افزایش امید به زندگی خواهد شد و در 20 سال آینده به 150 سال خواهد رسید. معاینات ژنتیکی و کسب ده‏ها میلیارد دلار در پشت این معاینات، جریان دارد و در کنار آن، بحث استثمار منابع ژنتیکی هم مطرح است. مثالش این است که می‏گویند گیاهی در ماداگاسکار بوده است و رفتار ژنتیکی منحصر به فرد داشته است؛ انواع سرطانها را درمان می‏کرده است. آن گیاه را به آزمایشگاه برده‏اند و توانسته‏اند آن دارو را به دست بیاورند. سهم کشور ماداگاسکار از گیاهی که جزو منابع کشورش محسوب می‏شده و ثروت زیستی بوده، در این میان هیچ است. همین است که بیش از 4000 بذر از سراسر جهان در آزمایشگاه ملی بذر آمریکا ذخیره شده است تا زمانی که اینها از بین رفتند، بتوانند دوباره آنها را پرورش دهند. ذخیره رویان‏های منجمد شده موجودات نادر نیز به همین منظور بوده است. در پیامدهای عصر دانایی، ما تا به حال عمدتا در قرون گذشته استثمار و غارت منابع طلا را می‏دیده‏ایم. مثلا امپراطوری اسپانیا مدیون استثمار طلا، نقره و فلزات گران بها و نفت بوده است. تا چند سال گذشته، عمدتا وقتی دقیق می‏شویم، می‏بینیم کشمکش قرن اخیر روی نفت بوده است؛ اما اکنون نزاع بین کشورهای جنوب و شمال، بر سر همین منابع ژنتیکی است. الان به جای جویندگان طلا، جویندگان ژن خواهیم داشت و خیلی از شرکتها این کار را پیش می‏برند؛ در خیلی از نقاط دوردست، می‏پرسند ویژگی خاص منطقه شما چیست. مثلا اگر آن منطقه ضد وبا باشد، آن ژن را می‏برند. خیلی از شرکتها هم تغییر ساختار می‏دهند؛ مثلا یک شرکت آمریکایی توانسته در غرب آفریقا یک گیاه را پیدا کند که پروتئینی دارد که 100 هزار برابر شکر شیرینی دارد؛ توانسته آن را دستکاری کند و آن را به کالایی تجاری در آینده تبدیل کند. بحث بعدی، بحث خود انسانها به عنوان مالکیت معنوی است. شرکت میریاد این کار را انجام داده است؛ یعنی انسانی را پیدا کرده است که بدنش در برابر سرطان پروستات مقاوم است و توانسته آن ژن را بردارد و از آن حق ثبت بگیرد و شما در هر جای دنیا بروید که آن معاینه انجام شود، باید به حساب آن شرکت پول بریزید. سوال این است که آیا می‏توانیم به مالکیت معنوی انسان‏ها بپردازیم یا نه؟ در پیامدهای عصر دانایی شرکتهای صنعتی و زیستی در حال ترکیب شدن هستند. بنابراین نبردهای بیولوژیکی پیش می‏آید. ادعای وزارت دفاع آمریکا درست یا غلط برای ترساندن یا واقعیت، این است که اکنون روی بحث نبرد بیولوژیکی، مانند تب دان، کار می‏کنند. فناوری حسگر، صنعت مهم عصر دانایی است. حسگر در خودروها، پوشاک، زمین، محصولات کشاورزی و غیره به کار می‏رود. همچنین دوخت و دوز ژنی به عنوان یکی از پیامدهای عصر دانایی مطرح است و تمام صنایع ما در دنیا در حال ترکیب شدن با زیست فناوری هستند؛ مثل صنایع دامداری و زیستی. برای نمونه، در آمریکا بحث خوکهای آرنولد مطرح است؛ تولید حیواناتی با رشد سریع‏تر و اندازه طبیعی بزرگ‏تر؛ حیواناتی با ژن پیوندی. بنابراین آن صنعت پول ساز را بهسازی، فعال سازی یا غیر فعال‏سازی ژنها می‏نامند. در بحث تقویت ژنتیکی، تزریق هورمون رشد در دوران بارداری یکی از پر فروش‏ترین داروهای آمریکا در سال 1998 با ارزش 500 میلیون دلار بوده است. در آینده برای این حوزه، بازار 10 میلیارد دلاری تصور کرده‏اند. در عصر دانایی جمله نخست وزیر چین خیلی جالب است که می‏گوید: ما با مهندسی ژنتیک مردم چین را تغییر می‏دهیم تا هزینه‏های بهداشتی و مراقبتی آنها را کاهش دهیم. آنها دیگر نمی‏توانند جمعیت 5 / 1 میلیارد نفری چین را که در حال پیری هستند، درمان کنند؛ بنابراین به ناچار باید آنها را دستکاری کنند. در سال 1992، شرکتی در آمریکا یک نظرسنجی انجام داده بود که در آن، 43 درصد آمریکاییها پذیرای ژن درمانی برای بهبود خصوصیات فیزیکی کودکان خودشان بودند. در سال 1996 پایه‏های ژنتیک نوجویی، شادی جویی، تحریک پذیری، تشویش و اضطراب کشف شد. در پیامدهای عصر دانایی بحث ساختار بیمه‏ای هم پیش می‏آید و بنابراین وقتی شما برای بیمه کردن خودتان به شرکت بیمه می‏روید، آنها می‏گویند شناسنامه ژنتان را بیاورید تا بفهمند با چه عددی باید شما را بیمه کنند. موضوع بعدی، بحث تکنولوژی‏های مشارکتی است؛ مثل ویکی پدیا که یک تکنولوژی مشارکتی است و تمام دنیا دست به دست هم دادند تا آن را بسازند. بسیاری از شرکتها، در سایتهای خودششان، از مردم دنیا خواسته تا ایده‏های خودشان را برای تکنولوژی‏های هوشمند ارائه کنند. می‏توان دید که چگونه مرزها از بین می‏رود؛ زمانی می‏توانستند بگویند که متخصصان در داخل کشور بمانند تا فرار مغز صورت نگیرد اما الان فرار مجازی مغزها در حال شکل گیری است. متخصصان در ایران زندگی می‏کنند اما مثلا عضو مرکز تحقیق و توسعه جنرال موتورز یا مشاور فورد هستند. بنابراین مرزها برای تحولات آینده از بین می‏رود. سوال این است که ما چگونه جلوی فرار مجازی مغزهایمان را در آینده خواهیم گرفت؟ اگر دانش پشتوانه پول دنیا و پول ملل دنیا باشد، چگونه از نیروهای خود که دارای دانش فنی هستند، می‏توانیم جلوگیری کنیم که دانش فنی خود را به دیگران نفروشند. اینها ابهامات دنیای ده سال آینده است. در این میان، انفجار اطلاعات هم مهم بوده است؛ نقل قولی از مدیر عامل وقت شرکت گوگل در سال 2007 است که می‏گوید: «در حال حاضر، هر دو روز میزان اطلاعاتی که تولید می‏شود معادل کل اطلاعات تولید شده از زمان آغاز تمدن تا سال 2003 است.» این روزها بحث گسترش روزافزون فناوریها و نرم افزارهای کاربردی منبع باز مطرح است. امروز خیلی از نرم افزارها را دنیا می‏نویسد نه یک شرکت خاص. مثل سیستم عامل لینوکس که مربوط به همه دنیا بوده است. درمان پیری نیز از دیگر پیامدهای عصر دانایی است؛ در این میان جمله کلیدی این است که «جهان بازنشسته شده است» و در آینده‏ای نزدیک، هنگامی که در اروپا قدم می‏زنیم، احتمالا جوانی را نخواهیم دید و همه پیر هستند. درمان‏ها هم باعث می‏شود عمر درازتز شود و عمر انسان را تا 150 تا 200 سال برآورد می‏کنند. یکی از این شرکتها که در عصر دانایی تاسیس شده است، کارش این بوده است که در زنان اروپای شرقی ژنی را به دست آورده که عامل سرطان سینه بوده است و توانسته است حق انحصاری برای این ثبت اختراع بگیرد. بحث نفت در عصر دانایی مثل امنیت ملی، جلوگیری از گرم شدن هوای زمین، کاهش شدت مصرف انرژی، کنترل افزایش شدید قیمت‏های جهانی نفت، همه دست به دست هم داده تا دنیا بحث اقتصاد پسانفتی را آغاز کند. از 2030 تا 2050 زمان عبور از نفت را برآورد می‏کنند؛ یعنی وارد اقتصاد پسانفتی خواهیم شد؛ مثل عصر هیدروژن و بیوتکنولوژی در سوختهای هیدروژنی یا مثل بحث کاهش حجم جابجایی‏ها. همه اتفاقات همزمان شکل می‏گیرند؛ در کشور ما تلاش می‏شود که پایتخت را به خاطر تردد و آلودگی جابجا کنند؛ در حالی که در آینده‏ای نزدیک، وقتی تمام مشاغل ما درون سپاری شود، به ندرت لازم است که از خانه‏هایمان بیرون بیاییم؛ در کلبه الکترونیکی این بحث به طور کامل آورده شده است. طبق این نظر، خریدها و فروشها و پرداختهای بانکی و تمام کارها داخل خانه خواهد بود و حتی سفرها هم داخل خانه خواهد بود؛ یعنی سفرهای مجازی خواهند بود که طی آن، دو گیرنده به مغز فرد زده می‏شود و وارد فضا می‏شود و مثلا به فرانسه می‏رود و در کوچه‏هایش قدم می‏زند؛ درست شبیه این که واقعا به آن کشور رفته‏ و به آن جا سفر کرده‏اید. تافلر می‏گوید در آن کلبه 30 متری کسی از خانه اش بیرون نخواهد آمد. در همین ارتباط، بحث تولید خودروهای برقی مطرح می‏شود؛ همه اینها علایم انقلاب پسانفتی است. برای مثال، نیسان موتور خودروی تمام برقی ساخته است یا خودروهایی ساخته شده‏اند که با پیل سوختی زیست توده کار می‏کنند. حدود 140 هزار خانه در کالیفرنیا توسط مزرعه خورشیدیشان تامین برق می‏شوند. چنین پیامدهایی که حاصل عصر دانایی است، بسیار زیاد است. از جمله چنین پیامدهایی، لنزهای تماسی اینترنتی بر روی عینکهاست. پیش‏بینی شده است که تا سال 2030 میلادی، وقتی عینک می‏زنید و مثلا به یک مهمانی می‏روید، سریعا افراد را اسکن می‏کند و اطلاعات آنها را در اینترنت جستجو می‏کند و تمام مشخصات افراد جلو چشم آورده می‏شود. در این وضعیت، اصلا دیگر کاری به نام حفظ کردن مطالب نیاز نیست. از این موارد، می‏توان به کاغذ الکترونیک انعطاف پذیر اشاره کرد که مثل پرده نمایش انعطاف پذیر به جای کاغذ دیواری معمولی خواهد بود و روی دیوار می-تواند عکسهای مثل فرزندان ما را نشان داده شود و هر گاه که خسته شدیم، عکس عوض شود. دنیای هوشمند یکی از چالشهای بزرگ دنیایی است که عصر دانایی برای ما به همراه می‏آورد. گفته شده است که در آینده، در تمام شئون زندگی ما تراشه نصب خواهد شد؛ یعنی فراگیری تراشه‏ها در پیرامون ما؛ مثل لوازم خانگی. از آن سو، مهندسی بافت و بانک اندام در پیامدهای عصر دانایی مهم بوده است؛ مثلا در 2009 نخستین نای کشت داده شده است و بحث این است که در سال آینده، نخستین کبد هم پرورش یابد. آقای گیلبرت، برنده نوبل، می‏گوید: «در چند دهه بعد، عملا هر اندامی از بدن از یاخته‏های خود شخص پرورش داده خواهد شد.» در 2008 گروه تیلور توانست برای نخستین بار قلب تپنده موش را از صفر رشد دهد. اینها مفاهیمی است که روی افزایش عمر انسان به شدت تاثیر خواهد گذاشت؛ علی رغم مخالفتهایی هم که صورت گرفت. به عنوان مثال نخستین نوزادی که نطفه اش در لوله آزمایش بسته شده است، اکنون موجود است. بنابراین در پیامدهای عصر دانایی، گفته می-شود که افزایش امید به زندگی که در سال1900 میلادی از حدود 20 سال به 45 سال رسید و در حال حاضر به 70 تا80 سال رسیده، تا 2050 به بالای 150 سال خواهد رسید. پس انواع درمانها مهم هستند؛ مثل یاخته‏های بنیادی، فروشگاه‏های اندام انسان، ژن درمانی، نانودرمانی، نانو حسگرهایی که در لباس هایمان داریم و هر لحظه علایم حیاتی ما را گزارش می‏دهد و پرداختن به زندگی سالم. ما در همه مشاغلمان، فرزندانمان را به مهد کودک و مدرسه برون سپاری کرده‏ایم، در حالی که در عصر کشاورزی، در خانه‏های خودمان آموزش می دیدند. اکنون پدران و مادرانمان را به خانه سالمندان می‏فرستیم. غذاهای خودمان را به فست فودها برون سپاری کرده‏ایم. در عصر دانایی، احتمالا در 10 سال آینده دوباره به داخل خانه‏هایمان باز می‏گردیم و همه نیازهایمان در داخل خانه خواهد بود؛ این هم یک پیامد است. آخرین پیامد این است که عمده تکنولوژی‏های فراگیر، می‏گویند که 4 پرده را طی کرده‏اند؛ مثلا در مورد کاغذ، در پرده اول کاغذ شخصی بوده است، پرده دوم به کتاب شخصی تبدیل شد، در پرده سوم کتابخانه شخصی شد، الان دیگر کاغذ مد و نماد شده است و کاغذی نمی‏بینیم و کامپیوتر وارد پرده چهارم می‏شود؛ یعنی این که مثل خدمات عمومی آب و برق که حق اشتراک می‏دهید، برای کامپیوتر هم حق اشتراک خواهید داد. چالشهای عصر دانایی پیامدهای عصر سوم تاریخ بشر بسیار مهم بوده اما چالشها مهمتر از پیامدها است. یکی از چالش‏های عصر دانایی، بحث صنایع شبکه‏ای بودن است. نمونه‏اش تلفن است؛ سئوال این است که چرا تالیا در کشور ما موفق نشد؟ چون همه‏گیر نشد. چرا ایرانسل موفق شد؟ چون فراگیر شد. اگر برخی از شبکه‏ها فراگیر نشود، بی‏ارزش است و یکی از چالشهای عصر دانایی این است که باید روی صنایع شبکه‏ای کار کنیم. چالش بعدی، بحث انبوه‏زدایی کردن است. یکی از چالشهایی که بین موج دوم و سوم مطرح می‏شود، نبردها است. بیل کلینتون، رییس جمهور سابق آمریکا، مجلس را مجاب کرده بود که 203 میلیارد دلار را برای هوشمندسازی حمل و نقل بدهد ولی گروهِ فشار با استفاده از نفوذ سیاسیش نگذاشت تا این اتفاق بیفتد. ما الان در پیکار موج دوم و سوم، در خانواده درگیر شده‏ایم و در سایر مفاهیم هم همین خواهد بود. درگیری نیروهای کاری خلاق با نظم پولادین ادارات و بوروکراسی هم همین طور رخ می‏دهد. مدیر عامل سونی حرفش این بوده است: «من می‏توانم به کارگرم بگویم که 7 صبح ماشین کارخانه را روشن کن؛ اما آیا به نیروی مرکز تحقیق و توسعه خودم می‏توانم بگویم که 7 صبح ذهنت را راه بینداز و 7 شب هم ذهنت را خاموش کن؟» بنابراین موج دوم و سوم، در اندیشه‏ورزی‏ها با هم درگیر می‏شوند. در این چالش باید به آموزش اشاره کرد. آموزش عصر صنعت، آموزش انبوه بوده است. می‏گویند الان تفاوتی بین عصر صنعت و دانایی اتفاق افتاده است؛ ما در عصر صنعت چنین کار می‏کنیم: صبح بیدار می‏شویم و دو فرزند خود را از خواب بیدار کرده و سوار موتور و ماشین می‏کنیم و می‏دویم، یکی را به مهد می‏فرستیم و دیگری را به مدرسه می‏فرستیم. از آن جا می‏دویم تا به کارت‏خوان برسیم؛ به کارت خوان که رسیدیم، فکرمان راحت است تا ساعت 4. در ساعت 4 عصر، دوباره کارت می‏کشیم و بچه‏ها را از مهد و مدرسه بر می‏داریم و به خانه می‏آییم. فست فود می‏خوریم و می‏خوابیم و دوباره همین ماجرا فردا تکرار می‏شود. آموزش در عصر صنعت دو هدف داشت: اول این که بچه‏ها را از خیابانها جمع کنیم و آنها را یک جا بیاوریم و دوم تعلیم نظم و انضباط به دانش‏آموزان. در واقع، هیچ آموزشی در کار نبوده است؛ آنهایی که واقعا در علم و فناوری در دنیا تاثیرگذار بوده‏اند، کجا درس خوانده‏اند؟ این موضوع نشان می‏دهد که نظام آموزشی دنیا به دنبال نظم، مدارس آموزش انبوه و مدارسی که به ما نظم پولادین یاد بدهد، بوده است. اما در عصر دانش، اگر طراحی آموزش به نحوی بشود که گروهی میل ورود به مشاغل عصر دانایی را داشته باشند، نابرابری‏ها به شدت زیاد خواهد شد. بیل گیتس در سال 2005 گفت که دبیرستان‏های آمریکا منسوخ شده‏اند؛ این به معنای اتفاق یا عیب در سیستم نیست بلکه خود سیستم است و باید بدیل آن جایگزین شود، نه اصلاحات آن. این اتفاق باعث شد که الان خیلی از شرکتها دانشگاه زده‏اند؛ مثلا مک دونالد برای خودش دانشگاه همبرگر زده است و کارمندان خودش را برای کار کاربردی آموزش می‏دهد. جنرال موتورز سیستم آموزشگاهی وسیعی با 16 دانشکده کاربردی زده است. بنابراین چالش عصر دانش این است: اگر مشاغل عصر دانش اتفاق بیفتد، تفاوت آن با مشاغل صنعتی سنتی این است که شکاف دستمزد بیشتر خواهد شد و کسانی که با نوآوری‏های تکنولوژی ناآشنا هستند، شکاف درآمدی‏شان بسیار بیشتر خواهد شد. نمونه این را در چین داریم؛ وقتی ما چینِ صنعتی، چینِ کشاورزی و چینِ دانش را می‏بینیم، می‏فهمیم که در شهرهایی از چین که دانش واردشان شده، درآمد افراد ساکن در آن جا بسیار بالاتر است. چالش بعدی در عصر دانش، این است که یک گروه از مشاغل ایجاد خواهد شد و یک گروه از این مشاغل از بین خواهد رفت. به عبارت دیگر، دگرگونی بنیادین در مشاغل اتفاق می‏افتد؛ برخی از مشاغلی که از بین خواهد رفت عبارتند از بانکداری و مشاغل مرتبط با بانکداری. جالب است که ما در ایران، روز به روز شعب جدیدی تاسیس می‏کنیم در حالی که خود این شعب از بین خواهند رفت. البته خود بانک از بین نمی‏رود بلکه شعبه‏های آن از رده خارج می‏شود. همچنین بیمه، عمده‏فروشی، انبارداری، حساب‏داری، تحلیلگری آمار، عکاسی، فروشندگی، خبرنگاری و روزنامه‏نگاری هم منسوخ خواهند شد. شما می‏توانید لیستی از این مشاغل را برای خودتان تدوین کنید که در 5 سال آینده دیگر نیازی به آنها نخواهد بود. از آن سو، مشاغلی هم ایجاد خواهند شد که باید روی آنها برنامه‏ریزی کنیم؛ مثل مشاغل مرتبط با فناوری‏های زیستی، سازنده قطعات یدکی بدن انسان، روابط اجتماعی، مهندسان پزشکی برای ارتقاء وضعیت جسمانی انسان که تا به حال آن را نداشته‏ایم. بنابراین یکی از چالش‏های عصر دانایی این است که بازار و مشاغل ما، به شدت دگرگون خواهد شد. چالش دیگر در عصر دانش، بحث ناهمزمانی سرعتهاست. گفتیم در عصر دانش، شرکتها تجارت محور است اما سرعت تجارت بسیار بالاست. مثلا من الان در ماشینی نشسته‏ام که سرعتش 160 کیلومتر بر ساعت است. پشت سر خودم را نگاه می‏کنم و می‏بینم ماشین دیگری با سرعت 140 می‏آید؛ آن را نهادهای مدنی، مثل فعالان محیط زیست، فرض کنید که به سرعت خودشان را با سرعت تغییر جامعه هماهنگ می‏کنند. ماشین سوم نهاد خانواده است که گفته می‏شود به سرعت در حال دگرگونی است. ماشین بعدی، اتحادیه‏های کارگری، و بعدتر دیوانسالاریهای حکومتی، مثل قوه قضاییه، است. تفاوت بین زمان قضایی و زمان فناوری به عنوان یک چالش در عصر دانایی مطرح است. خود ما هم در کشور خودمان همه این موارد را می‏بینیم و دوستانی که در تجارت نقش دارند، با این بروکراسی‏های اداری درگیر هستند. در بحث چالش‏های عصر دانایی، این سئوال مطرح می‏شود که دوخت و دوز ژنی تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟ آن بازار سیاه سودآوری که برای دور زدن قوانین بر پا خواهد شد، چه می‏شود. اگر ما نتوانیم ژن‏ها را برای این دوخت و دوز ژنی آماده کنیم، چه اتفاقاتی قرار است در 10 سال آینده بیفتد؟ یعنی اگر من پول داشته باشم، می‏توانم فرزندم را شایسته کنم، او را ارتقا ببخشم، ژنش را دستکاری کنم تا ضریب هوشی‏اش بالا برود. پس پرسش بزرگ این است که این دوخت و دوز ژنی تا به کجا باید پیش برود؟ آیا باید پذیرفت که نژاد آدمیزاد به دو گروه ژنتیکی متفاوت - ارتقاء یافته و ارتقاء نیافته- تقسیم شود؟ دیگر چالشی هم که خود ما هم این روزها در مورد آن صحبت می‏کنیم، بحران آب و غذاست. همه ما متفق‏القول می‏دانیم که آب و غذا برای دنیا، ابَر رَوَند و ابَر تهدید است؛ هم دنیا درگیر آن است و و هم ما تحت عنوان بحران آب و غذا درگیر آن هستیم. در پیش بینی مالتوس که بحث تهدید غذا را دیده بود؛ ما دو مرحله را سپری کردیم. مالتوس قحطی 1800 را پیش‏بینی کرده بود ولی توانستیم با کشف سرزمین‏های تازه از این بحران عبور کنیم. در مرحله دوم در 1960 ما درگیر بحران آب و غذا بودیم اما بحران سبز و بهره‏گیری از کودهای جدید توانست ما را عبور دهد. سوال این است که جمعیت دنیا تا 2050 میلادی به حدود 9 میلیارد نفر می‏رسد. چینی‏ها و هندی‏ها هم وارد طبقه متوسط می‏شوند و پرخرج خواهند شد. چالش این است که آیا واقعا می‏توانیم غذای دو سه میلیارد انسان دیگر را تامین کنیم. دانشمندان حرفشان این است که شاید تکنولوژی بتواند چاره‏ای برای آن بیندیشد. در حوزه عصر دانایی، چالش بعدی دنیای مجازی است که همه ما وارد آن شده‏ایم و چالش بسیار بنیادینی است. بچه‏های ما به شدت به پیامدهایی مثل افسردگی، خودکشی به ویژه در بین دختران ما زیادتر شده است. اتفاقی که الان افتاده این است که در کنار دنیای واقعی، دنیاهای مجازی تحت عنوان بازی‏های مجازی در حال ساخته شدن است. بازی‏هایی مثل بازی «سیمس» که عمده بچه‏های ما این بازی‏ها را در کشور انجام می‏دهند؛ روش بازی این است که آواتار به عنوان یک تصویر متحرک از فرد ساخته می‏شود. این آواتار در کشوری ساکن می‏شود، خرید می‏کند، ازدواج می‏کند، تشکیل خانواده می‏دهد و غیره. اتفاق عجیب این است که بین شخصیت واقعی و شخصیت مجازی فرد فاصله می‏افتد. فرد واقعی دکتر نیست اما آواتار خود را دکتر می-کند، پولدار نیست اما آواتار خود را پولدار می‏کند. بنابراین بحران هویت در زندگی‏ها پیدا می‏شود. چالش بعدی حیات انحصاری است. در این زمینه، سوالات متعددی است که باید پاسخ بدهیم. سئوال اول این است که حقوق انحصاری زیستی چقدر است؟ دومین سئوال این است که اگر ما ژن‏هایی را در کشور خودمان داریم و بخواهیم آنها را نگاه داریم و قیمت گذاری زیستی کنیم، پرداخت غرامت بهره‏مندی از خزانه ژنتیکی چقدر باید باشد؟ برای مثال، ما می‏خواهیم وارد اقتصاد دانش‏بنیان شویم. در بند 2 سیاست‏های کلی اقتصاد مقاومتی، گفته شده است که کشور ما می‏خواهد وارد اقتصاد دانش‏بنیان شود و هدفش هم دستیابی به رتبه اول است. اقتصاد دانش بنیان دو زیرگروه دارد؛ یکی بحث زیرساختها مثل ضریب نفوذ تلفن، اینترنت و امثال اینها که ما در آنها موفق بوده‏ایم؛ دیگری بحث صادرات دانش است که متاسفانه وضعیتمان نامناسب بوده و تهدید بنیادین دیگر این است که ما صادرات پتنت و‏های تک را به عنوان کالاهای دانش بنیان، کجا باید انجام دهیم؟ بنابراین برای جمع بندی نهایی، باید تاکید کرد که ما از عصر صنعت وارد عصر دانایی می‏شویم و خواسته یا ناخواسته پیامدهای آن را ملاحظه می‏کنیم و هر روز هم این پیامدها در حال افزایش است. ما اگر نتوانیم مدیریت درستی روی این پیامدها داشته باشیم، تمام این پیامدها، هم در صادرات مالکیت فکری، هم از بُعد انقلاب ژنتیک و هم از بُعد اقتصاد پسا نفتی و هم از بُعد اقتصاد دانش بنیان، به یک چالش تبدیل خواهد شد.

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -  ۳ دسامبر ۲۰۲۴

انسان گلوبال

+ بهترین آموزش‌های یادگیری ماشین با پایتون -

+ آیا فناوری AI جای انسان‌ها را خواهد گرفت؟ -

+ شبكه ها --

+ ایران، پس از رهایی یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ نسل دهه ۸۰، دنبال تغییر نیست، خود ِ تغییره! //

+ ۳ تغییر که برای آینده محتوا و بازاریابی باید بدانید محسن راعی

+ تفكر توسعه‌خواهي دکتر شهیندخت خوارزمی

+ برترین شغل‌های حوزه کامپیوتر در سال‌های آینده  مهسا قنبری

+ صنعت چهارم و ویروس جهان‌گشا سرآغازی بر یک تحول بزرگ  مهدی صنعت‌جو

+ انقلاب صنعتی چهارم و تحولات کار در آینده  علی حسینی

+ آینده جهان از زبان مدیر عامل شرکت بنز 

+ چند نفر در جهان هنوز روزنامه می خوانند؟ میثم لطفی

+ انواع تفکر : تفکر انتقادی 

+ روش های خودشناسی : تست شخصیت 

+ مهارت مدیریت افراد هرمز پوررستمی

+ خلاصه کتاب موج سوم؛ نوشته الوين تافلر تافلر

+ انسان، زندگی و دانایی رضا داوری اردکانی

+ جهان گیری (ویروس کرونا) و نظم سیاسی، فرانسیس فوکویاما برگردان رحیم باجغلی

+ تفکر سیستمی چیست ؟ هدی ولی‌پور زند

+ امریکای دوران ترامپ و موج سوم الوین تافلر  بهروز بهزادی (روزنامه نگار)

+ ویروس کرونا بحرانی سیاسی است نه پزشکی یووال نوح هراری:بی بی سی

+ «علم» ، «امید» و «بحران کرونا» 

+ اعتماد، به انسان یا به کرونا؟ مسئله این است کرونانت

+ موقعیت پساکرونایی انسان سعید قاسمی زاده

+ بعد از عبور از كرونا، ما كجا خواهيم بود؟ 

+ معنی تازه «سواد» در قرن ۲۱ حمیده احمدیان راد

+ انواع سازمان و انواع برنامه ریزی 

+ خلاصه کتاب: جهانی شدن فرهنگ، هویت 

+ تاریخ اجتماعی رسانه‌ها؛ از گوتنبرگ تا اینترنت 

+ مهارت های اساسی یک کودک قرن ۲۱ 

+ شکاف بین نسلی رسانه ای  دکتر حجت اله عباسی

+ انواع تفکر : تفکر انتقادی  مسیر آینده

+ عصر دانش‌ و ابعاد آن‌ دکتر پرويز حاجياني

+ فوکویاما علیه فوکویاما سیدمصطفی شاداب

+ مرگ مدرسه یا آیندۀ مدرسه؟ ابراهیم مجیدی*:

+ تافلر و فلسفه ی تربیت بازسازی گرایی عبدالله افراسیابی

+ تکنولوژی در جامعه فراصنعتی 

+ دانشگاه آرمانی‌شده: ضرورت دگرگونی معیارهای قدمایی فرهیختگی 

+ آرمانی‌سازی گذشته و آینده 

+ هویت چیست؟ 

+ زنده باد انقلاب! یووال نوح هراری

+ سرنوشت آینده بشریت چه خواهد شد؟ میچیو کاکو

+ شکل زندگی در ۵۰ سال آینده 

+ شخصیت شناسی آینده نگری 

+ کتاب انسان آینده، تسخیر سیر تکامل به دست بشر میچیو کاکو

+ آن بالا قفل شده است؛ جنبش ها را از پایین بیاغازید یادداشت‌های یک آینده‌پژوه

+ ۲۱ درس برای قرن ۲۱: کتاب تازه‌ای از یووال نوح هراری 

+ نگرانی‌های ما در قرن بیست و یکم بیل گیتس

+ بمب ساعتی در آزمايشگاه  یووال نوح هراری

+ آئين اطلاعات  

+ انقلاب صنعتی چهارم و نشانه های ظهور 

+ «انسان خداگونه» در انتظار فردا فرد پطروسیان

+ نقد کتاب « آموزش و دموکراسی در قرن ۲۱» اثر نل نادینگز؛ 

+ جامعه اطلاعاتی و جنسیت سها صراف

+ پیامدهای مدرنیت آنتونی گیدنز

+ فرهنگ در جهان بدون مرز 

+ فرهنگ جهانی چیست؟ 

+ نظم نوین جهانی 

+ «انسان سالاری»، محور جامعه اطلاعاتی. 

+ از خانه‌های زیر آب تا تور گردشگری به مریخ! 

+ پیش‌بینی جزئیات زندگی انسان در دو قرن آینده. 

+ مهارت های زندگی در قرن بیست و یکم  آسیه مک دار

+ «گردشگری»صنعتی میلیارد دلاری و استوار بر پایه ی آینده نگری پیشینیانِ فرهیخته ی ما رضا بردستانی

+ سیستم های پیچیده و تفکر سیستمی (3) – بخش پایانی دکتر همایون مهمنش

+ زندگی ما و زندگی آنها  علی دادپی

+ سیستم های پیچیده و تفکر سیستمی (2) دکتر همایون مهمنش

+ سیستم های پیچیده و تفکر سیستمی (1) دکتر همایون مهمنش

+ پیش‌بینی آینده غیرممکن شده است فرانسیس فوکویاما

+ آیندگان ما را به‌سبب کدام خطای اخلاقی ملامت خواهند کرد؟ 

+ مقدمه‌ای برای همه آینده نگری‌ها/ ضروری‌ترین علمی که در کشور ما به آن بی‌اعتنایی می‌شود رضا داوری اردکانی

+ قدرت آینده مهدی صنعت‌جو

+ از عصر اطلاعات تا عصر مولكول. مترجم : فيروزه امين

+ تفاوت‌های حیرت‌انگیز فرزندان 

+ عجیب‌ترین قوانین ترافیکی دنیا> از جریمه خودروهای کثیف تا منع راندن خودروی مشکی در روزهای خاص 

+ فناوری‌های مورد استفاده در جنگ‌های آینده چه خواهند بود؟ 

+ موج فراصنعتی چه کسانی را خواهد برد هرمز پوررستمی

+ مدیریت استراتژیک پورتفولیو پروژه ها در هلدینگها و سازمانهای بزرگ  

+ ضرورت آینده پژوهی و نگاه به آینده به عنوان نقش برجسته روابط عمومی نوین 

+ تکنولوژی علیه تبعیض اندرو فینبرگ

+ آیا فکرعبور جایگزین رمز عبور می شود​​​​​​​ سید محمد باقر نوربخش

+ جامعه اطلاعاتی, دگرگونی تکنولوژی های نوین ارتباطی و اطلاعاتی و تحول در روابط انسانی۲ 

+ جامعه اطلاعاتی, دگرگونی تکنولوژی های نوین ارتباطی و اطلاعاتی و تحول در روابط انسانی 

+ نمایش زندگی اجتماعی در جامعه اطلاعاتی  مانا سرایی

+ سخنرانی بیل گیتس درباره بیماری‌های فراگیر، بهداشت جهانی و حملات بیولوژیکی حمیدرضا تائبی

+ آینده نگری استر اتژی فناوری اطلاعات دکتر امین گلستانی

+ روندهای علم و فناوری در سال 2017 حمدرضا میرزایی

+ دو گروه از جوانان در برابر « قانون کار » ونسا پینتو برگردان سعید جوادزاده امینی

+ اندیشیدن به آینده نظریه اجتماعی: آری به جامعه‌شناسی محمدرضا مهدیزاده

+ نقش جامعه اطلاعاتی در تحولات فرهنگی 

+ تحلیل اقتصادی آزادی دکتر محسن رنانی

+ آیا در کارها حضور بشر لازم است؟ 

+ آینده‎پذیری: چالش اساسی آینده‎پژوهی در جهان در حال توسعه. 

+ اثرات اقتصادی جامعه اطلاعاتی در جهان 

+ چگونه انسان‌ها از صد درصد توانایی مغز خود استفاده می‌کنند حمیدرضا تائبی

+ آیا اینترنت اشیا ما را به ابر انسان تبدیل خواهد کرد؟ حمیدرضا تائبی

+ آیا سیاست می تواند از قرن 21 جان سالم به در ببرد؟. کنت میناگ

+ آینده، اکنون است ـ بخش اول آرش بصیرت

+ آینده، اکنون است ـ بخش دوم آرش بصیرت

+ سیاست‌گذاران همه کشورها خواهد بود. 

+ جهانی شدن و آموزش و پرورش 



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995