جامعه اطلاعاتی به مثابه جامعه پسا صنعتی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
کتاب جامعه اطلاعاتی به مثابه جامعه پساصنعتی؛ جامعه اطلاعاتی یا ارگانیسم هوشمند
کتاب «جامعه اطلاعاتی به مثابه جامعه پسا صنعتی» نخستین بار در سال ۱۹۸۰ میلادی توسط موسسه جامعه اطلاعاتی ژاپن در توکیو به دو زبان انگلیسی و ژاپنی منتشر شد. کتاب چنان مهم تلقی شد که با کسب اجازه از ناشر اصلی، یک سال بعد توسط انتشارات WFS (جامعه آینده جهان) در نیویورک بازنشر شد.
کاوشگران روابط عمومی- کتاب «جامعه اطلاعاتی به مثابه جامعه پسا صنعتی» نخستین بار در سال ۱۹۸۰ میلادی توسط موسسه جامعه اطلاعاتی ژاپن در توکیو به دو زبان انگلیسی و ژاپنی منتشر شد. کتاب چنان مهم تلقی شد که با کسب اجازه از ناشر اصلی، یک سال بعد توسط انتشارات WFS (جامعه آینده جهان) در نیویورک بازنشر شد. در سالهای بعد چند ناشر دیگر نیز نسخه انگلیسی کتاب را منتشر کردند. تا سال ۱۹۹۶ میلادی به ۱۴ زبان مختلف ترجمه و منتشر شد و تاثیری غیرقابل انکار بر مطالعات مربوط به فناوری اطلاعات و ارتباطات و جامعه اطلاعاتی داشت؛ به گونهای که تقریبا هیچ مقاله و کتاب قابل توجهی در حوزه جامعه اطلاعاتی نوشته نشده که به این اثر ارجاع نداده باشد .
ماسودا در حجمی کم، با زبانی ساده و کاملا روشمند مفهوم جامعه اطلاعاتی را بیان میکند، ریشههای شکلگیری آن را توضیح میدهد، ویژگیهای آن را مرور میکند و تصویری از آینده محتمل این جامعه ترسیم میکند. کتاب در دو بخش و ۱۵ فصل تدوین شده است. بخش نخست «ظهور جامعه اطلاعاتی» نام دارد. در این بخش نویسنده مروری سریع بر ظهور جامعه اطلاعاتی ژاپن دارد. او که طی دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی پژوهشهای مختلفی را برای دولت ژاپن و چند وزارتخانه این کشور انجام داده، خلاصهای موجز و منسجم از این مطالعات را ارائه میکند و نشان میدهد ژاپن چگونه توانست مدل جامعه اطلاعاتی خاص خود را طراحی و اجرا کند. سپس دو مدل دیگر را مطرح میکند: پروژه TELIDON دولت کانادا که مبتنی بر مدل جامعه اطلاعاتی ایالات متحده در دهه ۷۰ اجرایی شد و پروژه TERESE دولت سوئد که مبتنی بر مدل جامعه اطلاعاتی اروپاست .
نام کتاب: جامعه اطلاعاتی به مثابه جامعه پساصنعتی
نویسنده: یونجی ماسودا
سال انتشار: ۱۹۸۰
انتشارات: موسسه جامعه اطلاعاتی ژاپن (دو نسخه انگلیسی و ژاپنی )
تعداد صفحات: ۲۲۰
مروری بر این سه الگو به خوبی ما را با ماهیت جامعه اطلاعاتی آشنا میکند. بدین ترتیب متوجه میشویم جامعه اطلاعاتی یک «کلیت منسجم و بههمپیوسته» است که همزمان وجوه مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را دربر میگیرد و نمیتوان صرفا بخشهایی از آن را پذیرفت و بخشهای دیگر را نفی کرد. همچنین نمیتوان در برابر تغییرات ناشی از ظهور جامعه اطلاعاتی و جهانی شدن مقاومت کرد. با خواندن این بخش به خوبی درک میکنیم بدون ایجاد زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی یک کشور نمیتواند مدلی برای جامعه اطلاعاتی طراحی و پیادهسازی کند. زیرساختهای جامعه اطلاعاتی در همه کشورها یکسان است. اما پس از ایجاد این زیرساختها هر کشور باید با توجه به شاخصههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود مدل متمایز جامعه اطلاعاتیاش را تدوین کند. به خاطر داشته باشیم ایجاد زیرساختهای جامعه اطلاعاتی به صورت ناقص و گزینشی نهتنها ما را از مواهب عصر اطلاعات بهرهمند نمیسازد، که مضرات فراوانی برای یک کشور به دنبال دارد و عملا آن کشور را در یک وضعیت پیرامونی و توسعهنیافته باقی نگه میدارد .
بر این بستر نویسنده تصویری از آینده جامعه اطلاعاتی ارائه میدهد. او از خود میپرسد: جامعه اطلاعاتی چه زمانی محقق میشود؟ چرا کامپیوترها و فناوری اطلاعات منجر به ظهور جامعه اطلاعاتی شد؟ چرا اطلاعات اهمیتی چنین غیرقابل تصور یافته است؟ چگونه عصر اطلاعات باعث تغییر پارادایمی در سطح هستیشناسانه شده است؟ چگونه در طول چند دهه به ترتیب سختافزار، نرمافزار و مغزافزار نقش محوری داشته است؟
برای پاسخ به این پرسشها فصلهای بعدی کتاب (بخش دوم: چارچوب جامعه اطلاعاتی) طراحی شده است. عصر اطلاعات: تغییر خزنده جامعه، جهانی شدن، ارزش زمان، منفعت اطلاعات، همافزایی سیستمهای اقتصادی، دموکراسی مشارکتی، حفظ حریم خصوصی، شکاف اطلاعاتی، تغییر معرفتشناسانه رفتار انسان، جوامع داوطلبانه و آرمانشهر کامپیوتری (Computopia) محور فصول مختلف بخش دوم کتاب به شمار میرود .
ماسودا اعتقاد دارد به دنبال رنسانس و تغییر پارادایمی در سطح هستیشناسی، جامعه بشری کاملا تغییر میکند. تغییر در همه حوزهها و سطوح، روح جامعه جدید است که با چیرگی ارزشهای مادی همراه میشود. انقلاب صنعتی ماحصل این تحولات است. ماشین بخار به عنوان هسته مرکزی تحولات در حوزه صنعت عمل میکند. با تاسیس کارخانههای مدرن، عصر تولید انبوه شروع میشود که با گسترش رقابت و تاسیس موسسات خصوصی همراه است. این تحولات به تدریج منجر به مصرفگرایی در سطح جوامع صنعتی میشود. ماشینی شدن، شهرنشینی و اهمیت یافتن تفریح و سرگرمی نتایج تحولات در لایههای مختلف جامعه صنعتی است .
به صورت موازی، دموکراسیهای پارلمانی الگوی مسلط سیاست در کشورهای صنعتی میشود و جنبشهای کارگری شکل میگیرد. تولید انبوه موجب میشود کار فیزیکی و نیروی تولیدی مادی محور توسعه کشورها شود و صنایع تولیدی جایگاه پیشتاز داشته باشند. اقتصاد کالایی، قاعده قیمتگذاری مبتنی بر عرضه و تقاضا و مالکیت خصوصی نتایج مستقیم این تحول است. این تحولات وجهی منفی به دنبال دارد: تولید انبوه و مصرف انبوه به مصرف بیرویه منابع طبیعی میانجامد که تخریب محیط زیست را در پی خواهد داشت. همچنین به دلیل اولویت سود، شکاف طبقاتی شکل میگیرد و مساله فقر به دغدغه جدی دولتهای صنعتی تبدیل میشود .
از سوی دیگر، جوامع صنعتی عملا به جوامع طبقاتی با قدرت متمرکز مبتنی بر کنترل تودهها از سوی حکومتها تبدیل میشود. تحولات ناشی از فناوری ارتباطات جامعه صنعتی را با تغییر روبهرو میکند. به تدریج ارتباطات گسترش مییابد و رسانهها نقشی پررنگ در تحولات بر عهده میگیرند؛ توجه به مسائل زیستمحیطی سبب وضع قوانین بینالمللی و ملی در جهت حفظ محیط زیست میشود و صرفهجویی در منابع، مورد توجه کشورهای توسعهیافته قرار میگیرد. در این دوران در جوامع صنعتی لیبرال، فردگرایی و رفاه اجتماعی اهمیت مییابد. انسانگرایی که روح رنسانس و عصر روشنگری است، به اوج میرسد و تدوین قوانین حقوق بشر و غیره مورد توجه قرار میگیرد. همزمان بحرانی جدی پیش میآید: بحران منابع طبیعی، بحران بیکاری و جنبشهای ضد تمرکزگرایی مانند جنبشهای زنان، جنبشهای زیستمحیطی و جنبشهای کارگری .
در حالی که بحران جامعه صنعتی به اوج خود میرسد، انقلابی شگفتانگیز روی میدهد: همافزایی فناوری ارتباطات و فناوری کامپیوترها تحولی جدی ایجاد میکند؛ تحولی که از آن با تعبیر انقلاب اطلاعات یاد میشود. نخستین نتایج ملموس این تحول در دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ میلادی ظاهر میشود. ظهور شبکههای ارتباطی گسترده و قدرت محاسبهگری کامپیوترها، اهمیت اطلاعات را هر روز افزایش میدهد. کامپیوترها به عنوان ابزار نگهداری، تحلیل و کنترل اطلاعات هسته مرکزی این تحولات به شمار میروند .
کاهش یافتن اهمیت نیروی کار تولیدی مادی و جایگزین شدن نیروی تولیدی اطلاعات، نتیجه این تحول است. در این مرحله، اطلاعات و فناوری و دانایی تولیدات کلیدی جوامع توسعهیافته هستند و جایگزین کالاها میشوند. بدین ترتیب، اطلاعات نقش کالایی پیدا میکند و خود به یک ثروت تبدیل میشود که هر روز ارزش آن افزایش مییابد .
شبکههای اطلاعرسانی و بانکهای اطلاعات در جایگاه مرکز تولید، جایگزین ماشینآلات و تجهیزات صنعتی میشوند و گسترش تاثیرگذاری دانش جدید و فضای اطلاعات عملا مرزها را از بین میبرد و ما را در مسیر فرآیند قطعی جهانی شدن قرار میدهد. فرآیند مستمر جهانی شدن سبب تغییر عمیق اقتصاد از اقتصاد کالایی به اقتصاد اطلاعاتی (اقتصاد همکنشی) میشود. قواعد قیمتگذاری تغییر میکند و نهادهای مدنی و گروههای اطلاعاتی و محلی جایگزین سازمانهای اقتصادی پیشین میشود. در این مرحله، عملا ساختار یک جامعه تغییر میکند و به تدریج به یک جامعه اطلاعاتی اولیه تبدیل میشود. ماسودا معتقد است در سالهای پایانی قرن بیستم همه کشورهای جهان، خواسته و ناخواسته در چنین شرایطی قرار دارند و با درک موقعیت و تدوین الگوی جامعه اطلاعاتی برای کشور خود میتوانند از این مرحله گذر کنند. اینجاست که نقش دولتمردان، سیاستگذاران و نخبگان کشورها اهمیت مییابد: کشورهایی با نخبگان توانمند و آگاه میتوانند از شرایط پیشآمده در راستای توسعه استفاده کنند. اما فقدان آگاهی در لایههای ارشد مدیریتی و عدم درک درست شرایط صدماتی جبرانناپذیر به کشور وارد میسازد .
همزمان با تحولات حوزه اقتصاد و کسب و کار، ساختار اجتماعیسیاسی جامعه تغییر مییابد. جامعه طبقاتی مبتنی بر قدرت متمرکز و کنترل مرکزی جای خود را به یک «جامعه کارکردی مشارکتی» میدهد که رضایت ملی مهمترین هدف آن است؛ یعنی رضایت شهروندان از زندگی روزمره اهمیتی بیشتر از رفاه اجتماعی و تامین اجتماعی مییابد. دموکراسیهای مشارکتی به تدریج جایگزین دموکراسیهای پارلمانی میشوند و نقش قومیتها، اقلیتها و گروههای حاشیهای پررنگ میشود. تصمیمگیریهای سیاسی و سیاستگذاریهای کلان توسط شهروندان انجام میگیرد و نقش فرد فرد شهروندان در حوزه سیاست هرروز پررنگتر میشود .
معیار ارزشی در جامعه اطلاعاتی، دیگر ارزشهای مادی و پوزیتیویستی مسلط در چند قرن اخیر نیست، بلکه ارزش زمان (Time-Value) اولویت ارزشی جامعه اطلاعاتی به شمار میرود. ماسودا معتقد است در جامعه اطلاعاتی درک جدیدی از ارزش و ارزش افزوده به وجود میآید. همافزایی سیستمهای اقتصادی و خلق مستمر دانش جدید باعث تغییر ماهیت ارزش میشود. در این شرایط، اهمیت مکان (جغرافیا) و نقدینگی کاهش مییابد و زمان و مرتبط بودن مهم میشود؛ دو ویژگیای که میتواند منجر به ارزشمندتر شدن اطلاعات شود .
نکته جالبی که ماسودا در ارائه «چارچوب جامعه اطلاعاتی» مطرح میکند، کمرنگ شدن اومانیسم و انسانگرایی در این جامعه است. هرچه یک جامعه بیشتر واجد شاخصههای جامعه اطلاعاتی شود، انسانگرایی (در مفهوم اومانیستی آن) در آن جامعه بیاهمیتتر میشود. در حالی که انسانگرایی روح تحولات پس از رنسانس بود، معیار اخلاقی در جامعه اطلاعاتی «خودانضباطی فردگرایانه» و «مشارکت داوطلبانه اجتماعی» است. انسان که در جامعه صنعتی در جایگاه اشرف مخلوقات به تخریب جهان میپرداخت و تولید انبوه و مصرفگرایی افسارگسیختهای داشت، به تدریج از عرش به فرش بازمیگردد و ارتباط دوباره میان انسان و طبیعت اهمیت مییابد. بر اساس پیشبینی ماسودا، در جامعه اطلاعاتی فردگرایی در زندگی روزمره و سبک زندگی اهمیتی غیرقابل تصور مییابد .
به موازات تاثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات در تغییر این شاخصهها، فناوری جدید حرکت به سوی جهانی شدن را سرعت میبخشد. سرعت گرفتن فرآیند جهانی شدن، حرکت در مسیر تحقق کامل جامعه اطلاعاتی را امکانپذیر میکند. ماسودا جهانی شدن را «حقیقت جهان امروز» و «روح یک رنسانس جدید» مینامد. از نظر او جهانی شدن نتیجه فناوری اطلاعات و ارتباطات است و خود نیروی محرکهای است که خلق دانش جدید را ارتقا میدهد .
یونجی ماسودا در کتاب خود تحلیلی جالب درباره تغییر جنبشهای اجتماعی و معضلات اجتماعی در جامعه اطلاعاتی دارد. او معتقد است با افقی و مسطح شدن جامعه و از بین رفتن مفهوم طبقات در جامعه اطلاعاتی، جنبشهای کارگری و اعتصابها به تدریج رنگ میبازند و ما در دهههای آینده [کتاب در سال ۱۹۸۰ منتشر شده است] با جنبشهای شهروندی و جنبشهای سبک زندگی مواجه خواهیم شد. از سوی دیگر پیشبینی میکند معضل بیکاری مفرط، فقر و حکومتهای فاشیستی جای خود را به معضل شورشهای هویتی ناشی از نپذیرفتن تحولات و مبارزه با ارزشهای جامعه اطلاعاتی خواهد داد. در نهایت باور دارد جامعه اطلاعاتی در پیشرفتهترین مرحله، با دغدغه و معضل تجاوز به حریم خصوصی روبهروست که باید در مورد آن اقدامات جدی صورت گیرد و قوانین بینالمللی مشخص و قاطعی برای صیانت از حوزه خصوصی شهروندان و حفظ حریم خصوصی و محرمانگی اتخاذ شود. او از «تغییر کوپرنیکی در مفهوم حریم خصوصی» نام میبرد و تاکید میکند فناوری جدید این امکان را فراهم میآورد که فضای شخصی و محرمانگی مورد تعرض واقع شود و فرد در «شرایطی آکواریومی» قرار گیرد که هویت فردی او را در مسیری نادرست تغییر میدهد و میتواند به چندپارگی هویتی فرد در برخورد با جهان پیرامون و «نمود خود به دیگران» منجر شود .
ماسودا پیشرفتهترین مرحله جامعه اطلاعاتی را داناییمحور شدن کامل جامعه میداند. در این وضعیت و در نتیجه فناوری اطلاعات و ارتباطات و جهانی شدن کامل، هر شهروند قادر خواهد بود دانش جدید مورد نیاز خود و دیگران را تولید کند و الگویی جدید و کاملا متفاوت از کسب و کار، مسلط میشود. این الگوی جدید مبتنی بر شرکتهای فردی (تکنفره غیررسمی) است که در مشارکت و ارتباط مستمر با هزاران هزار شرکت فردی (تکنفره غیررسمی) مشابه عمل میکند و ارتباط مشارکتی این شهروندان مستقل، همافزایی غیرقابل تصوری به دنبال خواهد داشت که ارزشآفرین خواهد بود. تحقق این وضعیت نیازمند آموزش مستمر شهروندان است .
او برای ملموس شدن پیشرفتهترین شکل جامعه اطلاعاتی، آن را با یک ارگانیسم (موجود زنده) مشابه میداند. در یک ارگانیسم هر سلول مستقل عمل میکند اما در ارتباطی دائمی با سلولهای دیگر (در محور افقی) و با اندامها (در محور عمودی) است. این ارتباط شبکهای باعث تولید، انتقال و تحلیل حجم بزرگی از اطلاعات و نیز بازخورد ناشی از تحلیل نهایی (توسط سلولها یا اندامها یا کلیت ارگانیسم) میشود که یک سیستم بسته خودکنترل را به وجود میآورد. بدین ترتیب، در جامعه اطلاعاتی هر شهروند به صورت فردی عمل میکند و استقلال دارد. این «استقلال» به واسطه شبکه نامحدودی از «ارتباط»ها منجر به «مشارکتی خودخواسته» در سطوح مختلف میشود. نتیجه این فردگرایی مشارکتی تولید حجم غیرقابل تصوری از اطلاعات است که همزمان در اختیار همه شهروندان قرار دارد و امکان کنش ارگانیسمی را در یک جامعه فراهم میسازد .
بنابراین در یک جامعه اطلاعاتی، همه شهروندان در شبکهای جهانی از ارتباطات و اطلاعات قرار دارند که منجر به همافزایی غیرقابل تصوری خواهد شد. نتیجه این همافزایی، شکلگیری یک آگاهی گسترده و عمیق جهانی است که با کمرنگ شدن تفاوتهای فرهنگی، ملیتگرایی و هویتگرایی قومی و مذهبی همراه خواهد بود. این یک نظم نوین جهانی است که ماسودا از آن با تعبیر آرمانشهر کامپیوتری (Computopia) یاد میکند و منجر به ظهور گونهای جدید از انسان میشود که او انسان نابغه (Homo Intelligence) مینامد؛ گونه سومی در تاریخ زیست انسان در کره خاکی پس از دو گونه انسان ایستاده (Homo Erectus) و انسان هوشمند (Homo Sapian).
یونجی ماسودا تاکید میکند جامعه اطلاعاتی یک کلیت بههمپیوسته است و همزمان، وجوه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دارد. اگر یک کشور تنها به یکی از این وجوه توجه کند یا نتواند زیرساختهای جامع مورد نیاز را فراهم آورد، نهتنها هیچ گاه کاملا به یک جامعه اطلاعاتی دانشمحور تبدیل نمیشود، بلکه دچار نوعی ناهنجاری و معلولیت خواهد شد .
هر کشور پس از ایجاد زیرساختهای فناوری اطلاعات و ارتباطات (که برای کشورهای مختلف ثابت و مشترک است) باید با توجه به قابلیتهای اقتصادیفرهنگی و اهداف استراتژیک توسعهای، مدلی متمایز برای خود طراحی کند. این مدل باید «سه ویژگی کلیدی رقابت، بهرهوری و آموزش» را در همه سطوح کلان و خرد و نیز حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مورد توجه قرار دهد. او از سه مدل جامعه اطلاعاتی ایالات متحده، اروپا و ژاپن نام میبرد و تفاوتهای هر کدام را مرور میکند .
عبور یک کشور از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی نیازمند یک دوره زمانی است. این دوره گذار عملا برزخی است که امکان دارد چند دهه طول بکشد و در همه حوزهها با آشوب و ناپایداری همراه است. هوشمندی دولتمردان و نخبگان یک جامعه در تدوین مدل استراتژیک جامعه فناورانه یک کشور میتواند زمان گذار را کاهش دهد و درکی شفاف از این ناپایداری و بیثباتی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برای دولتمردان و شهروندان ایجاد کند. اگر همه شهروندان به ویژه دولتمردان و نخبگان اجتماعی درکی درست از این وضعیت داشته باشند، تهدیدهای حاصل از این آشوب و ناپایداری به حداقل میرسد و جامعه به سرعت به جامعه اطلاعاتی تطور مییابد .
ماسودا تاکید دارد ورود به جامعه اطلاعاتی انرژی نهفته عظیمی را آزاد میکند که میتواند مسیر توسعه یک کشور را کوتاه کند. به اعتقاد او الگوی توسعه تا پیش از این، الگویی ثابت بود که از مسیر صنعتی شدن میگذشت و زمان ثابتی برای کشورهای مختلف داشت. بدین ترتیب کشوری مانند ایالات متحده همواره توسعهیافتهتر از کشورهای اروپایی و ژاپن، و آنها توسعهیافتهتر از دیگر کشورها میماندند. اما ظرفیتهای نهفته جامعه اطلاعاتی امکان میدهد هر کشور از مسیری مخصوص خود و به سرعت فرآیند توسعهیافتگی را طی کند و بتواند فاصله خود را با کشورهای توسعهیافتهتر کاهش دهد. اگر کشورها بتوانند به موقع زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی را ایجاد کنند، در جامعه اطلاعاتی نقش پیشرو خواهند داشت و به مدلی برای کشورهای همسایه و نیز اقتصادهای مشابه تبدیل خواهند شد تا از آنها الگو بگیرند و مسیری مشابه را طی کنند. این یک مزیت رقابتی افزون برای کشور مورد نظر خواهد داشت و او را در نقشآفرینی برای تصمیمگیریهای کلان و پروتکلهای جامعه اطلاعاتی قدرتمندتر خواهد کرد .
جامعه اطلاعاتی یک نیروی نهفته دگرگونی اجتماعی را آزاد میکند که بر دو رکن «رقابت و بهرهوری» استوار است و با گسترش کیفیت اطلاعات و امکان دسترسی نامحدود به اطلاعات امکان آموزش مستمر را برای شهروندان (افراد) و سازمانها (نهادها) فراهم میکند. این آموزش مستمر به افراد قابلیت نقشآفرینی گستردهتر میدهد و نقش آنان را به عنوان اجزای یک ارگانیسم اجتماعی که در ارتباطی دائمی با دیگر اجزا هستند و به خلق دانش جدید میپردازند، محقق میسازد .
او هشدار میدهد تحقق این امر نیازمند توجه به سه موضوع کلیدی است :
نخست، هر کشور باید زیرساختهای فناوری اطلاعات و ارتباطات را ایجاد کند که بسیار هزینهبر است. این زیرساختها در کشورهای مختلف ثابت است و نمیتوان بخشی از زیرساختهای مورد نیاز در جامعه اطلاعاتی را ایجاد کرد و بخشی دیگر را به وجود نیاورد و حذف کرد .
دوم، در دوران ایجاد زیرساختها گروهی از نخبگان و متخصصان کشور باید با مطالعه قابلیتهای اقتصادیفرهنگی مدل تحقق جامعه فناورانه و دانشمحور را برای کشور خود تدوین کنند. هدف از این مدل کاهش هزینهها و صدمات ناشی از ناپایداری دوره گذار و نیز افزایش سرعت این تغییرات است. لازمه تدوین موفق این مدل وجود موسسات پژوهشی قدرتمند و غیردولتی است که بتوانند نخبگان علمی و نوابغ جامعه را جذب فعالیتهای خود کنند .
سوم، آنچه در حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی اولویت دارد، تاکید و توجه بر اهمیت بهرهوری و نیز ارتقای هرچه بیشتر رقابتپذیری است. از سوی دیگر، آموزش مستمر افراد و سازمانها در پروسههای کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت ضروری است. این آموزشها باید در سطوح مختلف اجتماعی و برای همه شهروندان (توده مردم، نخبگان و مدیران، سازمانها و شرکتها و مدارس و دانشگاهها) انجام شود. اینجاست که اهمیت نهادهای آموزشی و دانشگاهها بیش از گذشته میشود .
ماسودا نشان میدهد در جامعه اطلاعاتی، اطلاعات بیشتری در اختیار افراد قرار میگیرد و شهروندان به اطلاعات بیشتری نیاز دارند. اگر هر فرد اطلاعات مورد نیازش را در اختیار داشته باشد، چه در حوزه شخصی و چه در حوزه اجتماعی و کسب و کار تصمیمهای درستتری خواهد گرفت. در این مسیر مهم نیست چگونگی عملکرد ساختار اطلاعاتی را بدانیم، بلکه آشنایی با نحوه استفاده از اطلاعات کافی است. و در نهایت، گسترش ارتباطات باعث ارتقای عملکرد افراد و سازمانها میشود
منبع: ماهنامه پیوست
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴
معرفی کتب و نشریات آیندهنگری به زبان فارسی
|
|