تخيل: هنر آفرينش آينده
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[23 Sep 2007]
[ سيد عليرضا حجازي]
زماني كه آلبرت انيشتين گفت: ”تخيل از علم بالاتر است.“ به طور حتم چيزي را در ذهن داشت كه نمي توانست آن را مانند هميشه با فرمول و عدد بيان كند. عاملي كه منجر به چنين اظهار نظري از سوي خالق نظريه نسبيت شد شايد براي خود او نيز ناشناخته باقي مانده بود، اما قدرت شگفت انگيز تخيل را دريافته بود و فهميده بود كه نظريه پردازيهاي خود را مديون دانسته هاي پيشين نيست، بلكه مديون اين هنر ارزشمند است؛ هنري كه آينده مرجح را براي ما رقم مي زند.
سال پيش مقاله اي را در 13 صفحه با عنوان تخيل سازمان يافته: آفرينش سناريو و تدوين نظريه براي ارايه به كنفرانس بين المللي استراتژي ها و تكنيك هاي حل مساله نوشتم كه خوشبختانه پذيرفته شد. با اين وجود، به علت محدويت حجم مقاله نتوانستم نكات ديگري را كه در ذهن داشتم در آن مقاله ذكر كنم، از اين رو به خودم قول دادم اگر روزي فزصتي يافتم اين نكات را به آن بيافزايم. آنچه كه اكنون پيش روي شما قرار دارد در واقع تكميل كننده آن مقاله است و اگر علاقمند به مطالعه آن مقاله هستيد، مي توانيد روي اين پيوند كليك نماييد تا متن آن را دريافت كنيد.
هنگامي كه سخن از آينده هاي بديل يا جايگزين به ميان مي آيد، منظور حالت هايي از آينده است كه در سه قالب اصلي ”ممكن“، ”محتمل“ و ”مرجح“ رقم مي خورند و بر حسب ميزان قوت و ضعف عوامل سازنده آنها در آينده محقق مي شوند. كوشش آينده پژوهان همواره بر محقق ساختن آينده مرجح متمركز است اما اين آينده نيز مشابه دو حالت ديگر نيازمند مهيا شدن شرايط تحقق يا وقوع آن است. به بياني ديگر، تا هنگامي كه شرايط لازم را براي ايجاد آينده مرجح فراهم نكنيم، نبايد انتظار داشته باشيم كه اين آينده رخ نمايد. به همين دليل است كه آينده پژوهان اين جمله مشهور را سرلوحه كوشش هاي پژوهشي خود قرار داده اند: ”نبايد منتظر آينده شد، بلكه بايد آينده را ساخت.“
در اين جا يك پرسش اساسي مطرح مي شود و آن اين كه ”چگونه مي توانيم آينده مرجح را اجتناب ناپذير نماييم؟“. به بياني ساده تر چه كارهايي را بايد انجام دهيم يا شرايطي را پديد آوريم كه آينده مورد نظر ما بي كم و كاست به وقوع بپيوندد؟ كوشش هاي فراواني براي پاسخ به اين پرسش به عمل آمده است و روش ها و نظريات گوناگوني پيرامون آن ارايه شده است، از تدوين سناريوها و راهبردها گرفته تا ترسيم چشم اندازها و غيره. شايد تدوين كنندگان راهبرد يا همان استراتژيست ها بيشترين سهم را در اين عرصه به خود اختصاص داده اند، اما هم آنها و هم بسياري ديگر از انديشمندان معتقدند كه پايش روندها و حفظ آنها در مسير مطلوب و مورد نظر هميشه امكان پذير نيست و به لحاظ نظري ”قدرت“ است كه عامل اصلي تعيين مسير يك روند مي باشد.
با وجود آن كه تقريباً تمامي آينده پژوهان بر سر اين اصل اشتراك نظر دارند كه در مطمئن ترين شرايط نيز نمي توانيم آينده را اجتناب ناپذير نماييم و بايد هر لحظه منتظر تغيير شرايط و در نتيجه تغيير شكل نهايي آينده مرجح باشيم، اما اينك روشن شده است كه تعيين موقعيت درست عناصر و عوامل موجود در يك سناريو به گونه اي كه نوعي هم افزايي براي يكديگر داشته باشند و توان موجود و بالقوه يكديگر را تقويت كنند، عاملي تعيين كننده در شكل دادن به آينده مرجح است. بر اين اساس و به عنوان يكي از شيوه هاي متداول در ايجاد آينده مرجح، گام هاي 8 گانه طراحي سناريو تعريف مي شود كه عبارتند از: شناسايي هدف، گردآوري داده ها، تعيين عوامل تقويت كننده، تعيين عوامل كليدي، شناسايي ترديدها، تدوين سناريو، تحليل تصميم و در نهايت تعيين شاخص هاي پايش كننده.
در تمامي اين گام ها تخيل مي تواند نقشي مهم ايفا كند. هر قدر انديشه و تخيل انسان بال و پر بيشتري بگشايد، گسترهي بيشتري از آسمان آينده را در خواهد نورديد و رويدادها و احتمال هاي پيش بيني نشده بيشتري را در قلمروي شناسايي خود در خواهد آورد، مانند عقابي كه هر قدر با پرواز ارتفاع بيشتري از زمين پيدا كند، چشم انداز گسترده تري را از آنچه كه بر روي زمين وجود دارد خواهد ديد. اين يعني همان چيزي كه معمولاً به آن ”عمق بينش“ مي گوييم، ديدن امور از سطحي بالاتر، سطحي كه نهايتي براي آن قابل تصور نيست و هر قدر بالاتر باشد، درك بهتري را براي ما حاصل مي كند.
در اينجا ياد آوري دو نكته لازم است: نخست آن كه تخيل با خيالبافي متفاوت است. خيالبافي نتيجه عيني و ملموسي در بر ندارد، اما تخيل به يك واقيت عيني و كاربردي مي انجامد. دوم اين كه تخيل ارتباط تنگاتنگي با نظريه پردازي و نوانديشي دارد و قدرت يك نظريه در مراحل نخستين تا حد زيادي به چشم انداز تخيلي بستگي دارد كه سازنده آن بوده است. هنوز شگفتي هاي تخيل براي آدمي به طور كامل شناسايي نشده است. نيروي شگرف موجود در تخيل به عنوان عامل آزاد كننده استعدادهاي نهفته انساني كم و بيش بر انديشمندان روشن شده است و آن را عاملي كليدي در خلق ايده هاي ناب و منحصر به فرد مي دانند. نوانديشان كساني هستند كه با بهره گيري از قدرت تخيل خويش افق هايي را مقابل چشمان خويش تصور كرده اند كه ديگران پيش از اين آنها را نديده اند. اين يعني همان نوآوري، موضوعي كه پيرامون آن كتاب ها و مقالات متعدد نگاشته شده و كنفرانس ها، كارگاهها و رويدادهاي گوناگون برگزار شده است.
پيرامون طراحي سناريو نيز بايست گفت كه اين امر در محيط هاي سازماني براي مديريت تغيير در يك سازمان صورت مي گيرد و تا هنگامي كه نياز به تغيير به عنوان يك ضرورت تشخيص داده نشود، صورت نمي گيرد. بنابراين پيش از هر چيز بايد اين پرسش را مطرح ساخت كه آيا مديران يك سازمان تغيير را در مخيله خود متصور شده اند؟ و اگر پاسخ به اين پرسش مثبت بود، بايد پرسيد تخيل آنها از اين تغيير چيست؟ و در واقع فصد دارند تغيير يا تغييرات مورد نظر آنها به چه نتايجي بيانجامد؟
از ميان شيوه هاي متداول در نظريه پردازي، معمولاً 5 شيوه مشهورترند كه به ترتيب عبارتند از: نظریه پردازي از طریق کاوش هاي مبتنی بر نظریه ي مبنا، نظریه پردازي از طریق پژوهش فرا تحلیلی، نظريه پردازي از طریق پژوهش هاي سازنده جامعه، نظريه پردازي از طریق پژوهش هاي موردکاوي و نظریه پردازي از طریق پژوهش کمی. در تمامي اين روش ها نيروي محركه و عامل فعال كننده اي كه تاثير مهمي در شكل نهايي نظريه دارد، تخيل است. بدون برخورداري از يك تخيل سازنده كه ترسيم كننده اهداف باشد، نمي توان از اين روش ها بهره برداري نمود.
نظريه پردازي در بهترين حالت به سناريوپردازي منتهي مي شود و باز مي بينيم كه در سناريو نيز عامل تخيل داراي نقشي تعيين كننده است. به بيان ديگر، در واقع شما با طي كردن دو مسير نظريه پردازي و سناريو نويسي در نهايت به يك تقاطع مشترك مي رسيد كه همان تخيل است، به ويژه تخيل سازنده يعني تخيلي كه شما را به نتيجه مي رساند و وقوع آينده مورد نظر يا همان مرجح شما را بيش از هر زمان ديگري دسترس پذير جلوه گر مي سازد.
تخيل حتا در شكل دادن به مدل هاي ذهني نيز موثر است. در بحث تغيير كه گاهي از آن با عنوان ”رقص تغيير” ياد مي شود، مدل ذهني كه پذيراي تغيير است از حداقل قدرت تخيل لازم براي تصور شكل ايجاد شده پس از تغيير برخوردار است؛ بنابراين، با تغيير به مخالفت بر نمي خيزد، بلكه آن را درك نموده و مشتاقانه از آن استقبال مي كند. در بحث تصميم سازي براي تغيير نيز باز با همين امر رو به رو هستيم. تخيل مي تواند قدرت تصميم سازي هاي تغيير دهنده را افزايش دهد. شناسايي گزينه هاي موجود، در نظر گرفتن بهترين گزينه از ميان گزينه هاي موجود، و در نهايت كوشش براي محقق ساختن آن گزينه فرايندي را تشكيل مي دهند كه مي توان آن را تخيل سازمان يافته ناميد. اگر تخيل شكل سازمان يافته اي پيدا كند، مي توان اميدوار بود كه مبناي قابل اعتمادي براي ايجاد آينده مرجح باشد.
نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم شهریور 1386ساعت 12:17
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴
سيد عليرضا حجازي
|
|