آينده پذيري: پاياني بر جدال ديرينه ميان "آينده گزيني" و "آينده باوري"
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[24 Oct 2007]
[ دكتر سعيد خزائي و سيد عليرضا حجازي]
از ميان ديدگاه هايي که تاکنون پيرامون آينده و آينده نگري مطرح شده اند، رويارويي ميان دو ديدگاه اصلي نسبت به ديگر ديدگاهها چشمگير تر از بقيه بوده و پيشينه بيشتري داشته است. ديدگاه نخست که از سوي آينده انديشان دنياي معاصر و به اصطلاح مُدرن اتخاذ شده است و از آن با عنوان "آينده گُزيني" ياد مي شود، بر اين اعتقاد است که انسان متمدن به دليل برخورداري از عقل و اختيار مي تواند از ميان آينده هاي گوناگون بهترين آينده را متناسب با اهداف و منافع خود برگزيند و براي محقق ساختن آن اقدام کند. در مقابل اين ديدگاه، ديدگاه ديگري با عنوان "آينده باوري" که مبتني بر تجربه هاي تاريخي است، بر اين اعتقاد است که آينده از پيش براي انسان رقم زده شده است و آدمي چاره اي جز رويارويي با آينده محتوم و پذيرش آن ندارد. هر يک از اين دو ديدگاه براي اثبات حقانيت خود دلايل و براهيني را ارايه مي کنند که در جاي خود شايان توجه بوده و در برخي مواقع حتا انکارناپذير نمايان مي شوند. جدال ديرينه ميان اين دو ديدگاه و طرفداران آنها در شرايط عادي پايان ناپذير به نظر مي رسد و علاقمندان به امور آينده را در گردابي از سرگرداني گرفتار کرده است، لذا مداخله اي عاقلانه و منطقي براي پايان دادن به اين جدال بي حاصل ضروري است؛ کوششي به نام "آينده پذيري" براي همگرايي ديدگاههاي متقابل که مي تواند گامي موثر در ساختن آيندهاي بهتر براي همگان باشد.
موضوعي كه همواره انگيزه اصلي چالش ميان دو ديدگاه ياد شده بوده، رويدادهاي آينده آن گونه كه به وقوع خواهند پيوست؛ مي باشد. رويدادهاي آينده كه در قالبهاي مفهومي از آنها به عنوان ”فكت“ ياد مي شود و در قالب هاي رفتاري به نام رفتارهاي ”رئال“ يا ”واقعي“ در نظر گرفته مي شوند، محور اساسي بحث و جدل هاست.
پرسش اصلي اين است كه اگر بنا بر اعتقاد پيروان ديدگاه ”آينده گزيني“ بپذيريم كه اين انسان است كه به مدد اراده و اختيار خود مي تواند رويه اي را در پيش بگيرد كه در نهايت منجر به آفرينش آينده مطلوب او شود، پس چرا با وجود در پيش گرفتن چنين رويه اي، در وقوع يا شكل گيري فكت يا رئالي كه در آينده با آن رو به رو مي شويم نقش چنداني نداريم؟ چرا گاهي حتا آينده به ما تحميل مي شود؟ در اينجا نقش عوامل محيطي و تاثير آنها در شكل دادن به آينده را فراموش نكردهايم، بلكه مقصود اين است كه حتا در شرايط ويژهاي با وجود محيا بودن عوامل محيطي مناسب، آينده مطلوب به وقوع نميپيوند و شكل نهايي آن خارج از كنترل ماست. از جنبهاي ديگر، اگر ديدگاه پيروان ”آيندهباوري“ را بپذيريم، با اين پرسش رو به رو ميشويم كه چرا در وقوع يك آيندهي محتوم نيز حق انتخاب داريم و اين گزينش آزادانهي ماست كه شكل نهايي آينده را رقم ميزند؟ اگر اين آينده محتوم و اجتناب ناپذير بوده، پس چرا در برابر گزينشهاي ما نفوذپذير شده است؟
برخي از انديشمندان با به ميان كشيدن موضوع ديرينه ”جبر و اختيار“ ميكوشند پاسخ به اين گونه پرسشها را بيابند كه البته در جايگاه فلسفي ميتواند شايان توجه باشد. اما واقعيت اين است كه ما در جهان فلسفه زندگي نمي كنيم، بلكه در جهاني كاملاً طبيعي كه مجموعهي علتها و معلولهاي آن ملموس بوده و خارج از قلمروي ذهني يا انتزاعي مفاهيم فلسفي است. دانش فلسفه ميتواند پاسخهاي قابل دركي را براي ما بيابد و بر اساس مكتبي كه بر پايههاي آن طرحريزي شده است، مخاطبان خود را متقاعد سازد؛ اما هنوز نميتواند چالش وقوع آيندههاي گوناگون را با وجود آگاهي از مباني فلسفي وقوع آنها حل كند و آيندهاي را ترسيم نمايد كه وقوع آن از هر نظر قطعي بوده و اجتناب ناپذير باشد. شايد دستي خارج از حوزه آيندهپژوهي بتواند براي حل اين مسايل به ياري آيندهپژوهان بيايد، اما بدون ترديدكوشش آيندهپژوهان براي دستيابي به پاسخ هاي درخور توجه به دليل آگاهي از جنبههاي داخلي اين بحث ارزشمندتر از هر تلاش ديگري خواهد بود.
ديدگاه "آينده باوري" در اغلب موارد روشهاي متعارف و علمي آگاهي از آينده را به عنوان يك دانش به رسميت نميشناسد و تنها تكيه بر روشهاي شهودي را براي كشف آينده معتبر ميداند. از اين روست كه توضيحات متافيزيكي را براي وقوع رويدادهاي آينده قانع كننده مييابد و بر پايههايي از باورهاي شخصي كه گاهي بر اثر گسترش آن به باورهاي اجتماعي مبدل ميشود، وقوع آيندههاي مكشوف را حتمي ميپندارد. آينده باوران كه عمتداً افرادي تقديرگرا (Determinist) هستند، حتا آگاهي از آينده را در همه موارد به مصلحت نمي دانند و آينده محتوم را بنا بر دلايلي آيندهي مكتوم نيز تلقي مي كنند و ترجيح ميدهند آگاهي از چنين آيندهاي در مواقعي آشكار و علني نگردد و به قول حافظ:
مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز * ورنه در مجلس رندان خبري نيست که نيست
در مقابل، آيندهپژوهي مدرن براي روشهاي متافيزيكي جايگاه علمي قايل نيست، چون هنوز به روابط علي موجود در آن پي نبرده است. فراتر از آن اين كه به طور كلي تضميني براي تكرار تجارب متافيزيكي وجود ندارد و بنا بر اعتقاد ”آينده باوران“ آگاهي از يك آينده ممكن است فقط يك بار اتفاق بيافتد، حال آن كه ”آينده گزينان“ تاكيد بر تكرار شدن آگاهي از آينده و تجربه پذير بودن آن دارند. آنچه كه به عنوان دانش آينده از روش هاي شهودي ممكن است به دست آيد، قابل سنجش يا آزمون نيست، حال آن كه دانش آينده كه بر پايه فنون و روش هاي تجربي آيندهپژوهي به دست مي آيد همواره قابل سنجش بوده و تاكيدي بر خطاناپذيري آن وجود ندارد. از سوي ديگر آينده باوري معتقد به وجود آينده بدون هيچ دخل و تصرفي است، در صورتي كه آينده گزيني معتقد به ساختن آيندهاي بهتر و حتا بهترين آينده است و انتظار براي رسيدن به چنين آيندهاي را جايز نميداند. ترديدي نيست كه تواناييهاي فردي و اجتماعي در ظاهر شدن چنين آينده اي نقش دارند و انسان را در مسيري قرار مي دهند كه جهت آن توسط خود او مشخص شده است. اما آينده باوري معتقد به حركت انسان در مسيري است كه از پيش براي او مقدر شده است و چارهاي جز حركت در اين مسير ندارد.
در اينجا يادآوري يك نكته لازم است و آن اين كه هيچكدام از اين دو ديدگاه جزم انديش نبوده و در شرايط عقلاني و منطقي تاكيدي بر قطعيت ديدگاههاي خود ندارند. پيروان هر دو ديدگاه براي اراده و اختيار انسان در انتخاب آينده هاي گوناگون ارزش و اهميت قائلند تنها تفاوت آنها در پذيرش آينده به عنوان يك امر اختياري يا جبري است. حتا در اين جبر و اختيار نيز نسبيت هايي وجود دارد. به عنوان مثال هواپيمايي كه در مسير از پيش تعيين شده حركت مي كند و مسافراني را با خود به سوي مقصد معيني حمل مي كند، جز سقوط در ميان راه يا نشستن دوباره روي باند فرودگاه بعدي آيندهي ديگري ندارد. اما هر دو ديدگاه مي پذيرند كه امكان حركت مسافران داخل هواپيما يا حتا تعويض صندلي هاي آنها با يكديگر وجود دارد، نمونهاي از يك اختيار كه درون يك جبر قرار گرفته است. مقصود از بيان اين نمونه تبيين جبر و اختيار نبود، بلكه يادآوري اين نكته بود كه حتا در جبري ترين حالت ها نيز پرتوي خفيفي از اختيار وجود دارد و انديشه منطقي مي تواند اين واقعيت را بپذيرد.
اما در نهايت با واقعيتي به عنوان آينده رو به رو مي شويم كه پيروان هر دو ديدگاه در آن حضور خواهند داشت. واقعيتي كه به زعم هر يك از آنان ”گزينش“ يا ”تحميل“ شده است. حال چارهاي جز پذيرش آن نيست. وقوع يك آينده و قرار داشتن در آن چارهاي جز سازگاري با آن ندارد، اما تمامي كوشش آيندهپژوهان معطوف بر آن است كه اين آينده را پيش از وقوع پيشبيني كنند، و گر نه ما پيوسته در هر لحظه بعد نسبت به لحظهي پيش از آن قرار داريم. پذيرش آينده را بايد از باور داشتن آن متمايز دانست. نمي توان گفت كه يك باور در خصوص آينده همواره بر پايه هاي واقعي و مستند شكل گرفته است، حال آن كه پذيرش آينده يعني سازگاري با آن. كسي كه با آينده سازگاري پيدا مي كند قابل مقايسه با فردي كه خود را به يك آيندهي مبهم دلخوش كرده است، نيست. آينده پذير هر لحظه از آينده را قدر مي داند و با دانش اقدام، فعاليت هاي لازم براي حضور سودمند در آينده را انجام مي دهد، اما آينده باوري تا حدودي نوعي نگرش منفعلانه را در فرد پديد ميآورد و در بهترين حالت او را به آينده اميدوار ميسازد، اميدي كه تحقق آن هنوز معلوم نشده است.
از اين رو پذيرش آينده، بر باور داشتن آن يا گزينش آن تقدم دارد. پذيرش آينده يا به اصطلاح ”آيندهپذيري“ (Futurability) به معناي وجود استعداد، شناخت و درك لازم در ميان شهروندان يك جامعه براي ”پذيرش آينده“ و به بيان بهتر استقبال از آينده است. منظور از استقبال از آينده، مشايعت گذشته و خداحافظي با آن است. زمان با سرعت بسياري رو به آينده در حال حركت است و گرفتار شدن در چنگال گذشته تنها سبب غفلت از آينده و آنچه كه در پيش است، ميشود. بهره گيري از فنوني نظير ”ارزيابي فناوري“ (Technology Assessment) با هدف ايجاد موقعيتهاي بهتر براي زندگي، سلامتي و بقاي انسان در محيط ناآرام و متلاطم كنوني جهان با در نظر داشتن ايده آينده پذيري صورت مي گيرد. آيندهپژوهان نقش قابل توجهي را براي ”فناوري“ به منظور ساختن جهان آينده قايل هستند و با ترسيم آينده ارجح براي جوامع انساني، در پي استقرار الگوهاي مناسبتري از حيات فردي و اجتماعي هستند. ايجاد بسترهاي مناسب و فراهم ساهتن عوامل موثر است كه اين آيندهي ارجح را به واقعيتي عيني و ملموس تبديل مينمايد، و الا هيچ آيندهپژوهي بدون ايجاد شرايط لازم نميتواند ايدهها و انديشههاي خود را پيرامون آينده محقق سازد.
نوآوري، تفكر خلاق، ايدهپردازي و ديگر توانمنديهاي ذهني همگي در خدمت فرايندي قرار ميگيرند كه هدف آن ايجاد شرايط بهتر براي فعاليت و زندگي نسلهاي كنوني و بعدي انسان بر روي كره خاكي زمين (و شايد كرات ديگر) در آينده است. با اين وجود، به دليل آن كه آينده سرشار از رويدادها و احتمالاتي است كه شناسايي و پيشبيني تمامي آنها به صورت كاملاً دقيق وجود ندارد، برخي افراد كه ديدگاههاي مشكل پسند يا كمال گرا (Perfectionist) دارند، با ديدهي شك و ترديد به اين تلاش مينگرند.
نكتهاي كه هنوز براي بسياري روشن نشده اين است كه وقتي از مقوله آيندهنگري و پيشبيني آينده سخن به ميان ميآيد، باور عمومي به اين پندار گرايش مييابد كه آينده پژوهان نيز مانند طالع بينان يا فالگيران مي توانند به پيش بيني آينده و امور آن بپردازند، حال آنكه واقعيت كاملاً متفاوت از اين است. هيچ آينده پژوهي تا كنون ادعا نكرده است كه مي تواند آينده را به درستي و بي هيچ كم و كاست يا اختلافي پيش بيني كند، بلكه آينده پژوهان آيندههاي ممكن در ارتباط با يك رويداد يا پديده را در قالب سناريوها، چشم اندازها و تصاوير بزرگي از آينده ترسيم مي كنند كه رسيدن به هر يك از آنها را منوط به طي شدن فرايندي خاص و ايجاد شرايطي ويژه مي دانند.
از اين رو آينده پژوهي كوششي براي رسيدن به آينده است (كه مانند هر كوشش ديگري امكان و احتمال بروز خطا و اشتباه در آن وجود دارد)، نه گمانه زني دقيق و خطاناپذير آينده. براي آن كه بتوانيم ظرفيت هاي آينده پذيري را در يك جامعه افزايش دهيم بايد ظرفيت هاي پذيرش انواع رويدادهاي محتمل را در ميان آحاد آن جامعه بالا ببريم. اين كار جز با پرورش ذهن هاي آيندهگرا و انديشههاي آينده نگر امكانپذير نيست. از آنجايي كه آينده هاي بديل در قالب تصويرهاي فردي از آينده تجسم مي يابند، نخستين گام در اين مسير تقويت استعدادهاي آينده انديشي ولو از نوع علمي – تخيلي است. دانههاي آينده براي جوانه زدن در مزرعه آينده انديشي نياز به نور و آفتاب آينده پذيري دارند، پس بياييد با تاباندن نور آيندهپذيري سر برآوردن آنها را به تماشا بنشينيم.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ۳ دسامبر ۲۰۲۴
دكتر سعيد خزائي و سيد عليرضا حجازي
|
|